۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

سازه های رمان



                                               طرح (plot)
طرح یک رمان، گسترش موضوعی و روایی داستان است و از نظر ساختاری به چند دسته تقسیم می شود:
الف یک – طرح چندبخشی (episodic plot) شامل بخش هایی (اپیزودهایی) است که گرچه به یکدیگر مربوط اند، اما می توان آنها را بطور جداگانه هم مطالعه کرد. بسیاری از رمان های آغازین طرح های چندبخشی داشتند. برای نمونه می توان به Lazarillo de Tormes (سال ۱۵۵۴) اشاره کرد که یک رمان اسپانیایی از نویسنده ای ناشناس است و به اپیزودهایی از زندگی یک ولگرد می پردازد. بطور کلی به رمان هایی که طرح چندبخشی دارند و فردی خبیث یا ولگرد نقش شخصیت اصلی شان را ایفا می کند picaresque novel گفته می شود. از میان آثار کلاسیک انگلیسی در فورم پیکارسک می توان به The Fortunate Mistress اثر «دانیل دفو» اشاره کرد.
«دُن کیشوت» که بخش های اول و دوم آن به ترتیب در سال های ۱۶۰۵ و ۱۶۱۵ توسط Miguel de Cervantes اسپانیایی نوشته شد، شاید معروف ترین رمان چندبخشی در تاریخ ادبیات جهان باشد. دن کیشوت داستان طنزآمیز شوالیه ای پیر است که سوار بر اسب پیر خود بنام «روزینانت» می خواهد به نبرد با بی عدالتی ها برود. گرچه داستان دن کیشوت یک طرح کلی دارد، اما خواننده با چشم پوشی از یک اپیزود دچار سردرگمی نمی شود و می تواند داستان را ادامه دهد.
«هاکل بری فین» (۱۸۸۴) اثر مارک تواین، نویسنده آمریکایی، یکی دیگر از رمان های کلاسیک با طرحی چند بخشی است. هاکل بری فین نام پسری است که از شهر خود گریخته و در سفر خود به پایین رودخانه می سی سی پی با یک برده فراری همراه می شود. اپیزودهای داستان، زمان هایی است که فین و برده فراری از قایق خارج می شوند و در روستاهای حاشیه رودخانه با افراد گوناگون برخورد می کنند.
Bildungsroman که در زبان آلمانی به معنای «رمان آموزشی» است، گونه ای رمان چند بخشی محسوب می شود که بجای نمایش رویدادهای زندگی یک فرد، به نمایش مراحل زندگی او می پردازد.  برای مثال چارلز دیکنز، نویسنده انگلیسی در رمان «دیوید کاپرفیلد» زندگی پسری بنام دیوید را از نگون بختی های کودکی اش تا موفقیت جهانی اش مورد بررسی قرار می دهد. در رمان «پرتره ی هنرمند بعنوان یک مرد جوان» (۱۹۱۶)، اثر جیمز جویس، نویسنده ایرلندی، ظهور «استیون دِدالوس» بعنوان یک مرد و یک هنرمند را ترسیم می کند. پل مارشال، نویسنده آمریکایی در رمان «دختر قهوه ای، سنگ قهوه ای» (۱۹۵۹) سالهای نوجوانی دختری مهاجر از باربادوس بنام «سلینا بویس» را نمایش می دهد که در محله بروکلین نیویورک زندگی می کند. از نمونه های معاصرتر رمان آموزشی می توان به «همه اسب های زیبا» (۱۹۹۲)، اثر کورماک مک کارتی اشاره کرد که داستان سفر پسری شانزده ساله از تگزاس به مکزیکو است؛ این داستان در واقع مسیر بلوغ و رشد این پسر را نمایش می دهد.
الف دو – «طرح پیچیده» (complex plot) به طرحی گفته می شود که بر روی بیش از یک شخصیت تمرکز دارد یا بیش از یک داستان را دنبال می کند. «جنگ و صلح»، اثر لئو تولستوی، نویسنده روس، نمونه ای کلاسیک از رمانی با طرح پیچیده است. این داستان به پنج خانواده از سال های ۱۸۰۵ تا ۱۸۱۴ و نیز به لشکرکشی روسیه علیه نیروهای مهاجم فرانسوی به رهبری ناپلئون می پردازد. خواننده ی «جنگ و صلح» در مسیر مطالعه داستان، با نجیب زادگان و رعیت ها، افسران و سربازان، دیپلمات ها و کشورها، زندگی شهری و زندگی روستایی، عشق بازی و سرخوشی، شکار، و صحنه هایی از نبرد میان دو ارتش روبرو می شود. 
البته موضوع طرح پیچیده الزاما مانند آنچه در «جنگ و صلح» وجود دارد، بسیار پیچیده نیست. برای نمونه، در داستان «غرور و تعصب» (Pride and Prejudice)، اثر معروف Jane Austen ، نویسنده انگلیسی، موضوع اصلی جستجو و تلاش دختران «بِنِت» برای یافتن شوهر است. یا در داستان Neuromancer (سال ۱۹۸۴)، اثر ویلیام گیبسون، نویسنده کانادایی، شخصیت های داستان در جهانی که فن آوری (تکنولژی) بر آن مسلط است، علیه زوال ویژگی های بشری در جامعه مبارزه می کنند.
الف سه طرحی که روی شخصیت تمرکز دارد چنانکه از نامش پیدا است، کمتر روی حوادث و بیشتر روی شخصیت ها تمرکز می کند و موضوع اصلی احساس و نگاه شخصیت ها نسبت به اندک رویدادهایی است که به وقوع می پیوندد. برای مثال در «مادام بوواری» (۱۸۵۷)، اثر گوستاو فلابه، نویسنده فرانسوی داستان کلی، فروپاشی زندگی زناشویی زنی بنام «اِما بواری» و خیانت خاطرخواهانش به وی است. اما داستان در واقع، تضاد میان ایده آل های رمانتیک این زن و زندگی واقعی او است.
«هنری جیمز» نویسنده آمریکایی در رمان سفیران (۱۹۰۳) از طرحی ساده استفاده می کند که در عین حال بر روی شخصیت های داستان تمرکز دارد. در این داستان، مادری آمریکایی از تاثیر انحطاط و فساد اروپا بر پسرش نگران است؛ به همین دلیل Lambert Strether شهروندی از طبقه متوسط منطقه New England (شمال شرق آمریکا) به پاریس می رود تا فرزند این مادر نگران را به کشورش بازگرداند. اما سفیر (لامبرت) در این سفر، خود مجذوب پایتخت فرانسه و افسون معشوقه پسر جوان می شود و بجای فرستادن توضیح به آمریکا وقت خود را صرف گردشگری و سیاحت در اروپا می کند. طرح داستان سفیر در حقیقت بر روی تحول یک فرد تمرکز دارد.
«مرگ قلب» (۱۹۳۸) اثر Elizabeth Bowen، نویسنده ایرلندی، داستان دختری جوانی است که در مرحله گذار به سن رشد اجتماعی است و در این مسیر با بی احساسی معشوق خود و اعضای خانواده خود روبرو می شود. The Bone People (سال ۱۹۸۳)، اثر Keri Hulme نویسنده نیوزلندی به روابط یک زن با پسری جوان و پدر ناتنی او می پردازد. «بن مایه» داستان این است که روابط این سه تن، بر هر یک از آنها تاثیر می گذارد. در داستان The Bone People گرچه اتفاق های بسیاری روی می دهد، اما تمرکز بر روی این سه شخصیت در تمام داستان دیده می شود.
الف چهار طرح های نامتعارف به طرح هایی گفته می شود که ابتدا، میانه و انتهای مشخصی ندارند. در رمان Tristram Shandy (سال ۱۷۶۷ – ۱۷۵۹) اثر لارنس استرن، نویسنده بریتانیایی، خود «تریسترام» تا اواسط داستان حضور ندارد؛ با این حال، خواننده با دیدگاه های شخصیت های «عمو توبی» و «آقای شاندی» روبرو می شود. داستان تریسترام شاندی روی جزییات تمرکز و قضاوت هم می کند؛ چنانکه در آغاز فصل ۱۱ از کتاب دوم این رمان، اندیشیدن راوی داستان را می خوانیم:
نوشتن، وقتی به درستی انجام شود (فکر کنم در مورد من اینطور باشد) در واقع همان مکالمه است:
ایجاد طرح های نامتعارف در قرن بیستم بطور چشمگیری افزایش یافت. یولیسیز (۱۹۹۲) اثر جیمز جویس ایرلندی داستانی است که در دوبلین اتفاق می افتد و بر روی استیون دِدالوس (نویسنده جوان) و یک زوج به نام های لئوپولد و مولی بلوم تمرکز دارد. با این وجود، طرح داستان انباشته از جزییات زندگی در دوبلین و فکرهایی است که بطور اتفاقی به ذهن شخصیت ها خطور می کند. در آخر داستان هم، جیمز جویس بسیاری از معماها درباره شخصیت های رمان خود را حل نشده باقی می گذارد و مشخص هم نمی کند که چه بر سر دو شخصیت محوری داستان خود، استیون و لئوپولد، می آید.
Slaughterhouse-Five (سال ۱۹۶۹)، اثر Kurt Vonnegut نویسنده آمریکایی داستان مردی است که با زمان حال مشکل دارد و دایما به نقاط مختلفی از زندگی خود می رود. جولیا آلوارز، نویسنده دومینیکن تبار هم در رمان «چگونه دختران گارسیا لهجه خود را از دست دادند»  (۱۹۹۱) هم کار تقریبا مشابهی انجام می دهد، با این تفاوت که او پا را از واقعگرایی (رئالیسم) فراتر نمی گذارد و مسیر داستان از نظر زمانی عقب و جلو نمی شود، بلکه بطور پیوسته به عقب می رود. یعنی هر فصل، زمانی پیشتر از زندگی شخصیت های داستان را نمایش می دهد.
بعضی از رمان نویسان، مرزهای واقعیت و خیال را کمرنگ می کنند. ترومن کاپوت، نویسنده آمریکایی در رمان In cold Blood (سال ۱۹۶۶) که داستان کشته شدن چهار عضو یک خانواده است، چنین رویه ای را پیش می گیرد. کاپوت کتاب خود را «رمان غیر داستانی» نامیده است. بعضی دیگر از رمان نویسان، طرح داستان خود را از چند زاویه دید متفاوت مطرح می کنند. Alejo Carpentier نویسنده کوبایی، در رمان El acoso (تعقیب) چنین می کند. تعقیب، داستان مردی است که از دست دشمنان سیاسی خود در گریز است.
در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم، رمان نویسی شاهد جنبشی بوده است که در آن با استفاده از رایانه و فن آوری فرامتنی (hypertext) به خواننده اجازه داده می شود که مسیر داستان را بر اساس اختیاراتی که نویسنده تعیین کرده، خود مشخص کند. Hypertext همان پیوند دادن (لینک دادن) است؛ در این روش خواننده، داستان را با مطالعه یک فایل آغاز می کند و در ادامه اختیار دارد که از میان پیوندهای داده شده، یکی را انتخاب نماید. دانشگاه براون در شهر پراویدنس (مرکز ایالت رودآیلند) بعنوان قلب جنبش فرامتنی شناخته می شود. یکی از دلایل این امر آن است که Robert Coover، یکی از بزرگترین رمان نویسان جنبش فرامتنی، عضو هیات علمی گروه ادبیات انگلیسی دانشگاه براون است.

                                                 شخصیت های رمان
ب یک شخصیت های ساده نقش های اصلی را در داستان ندارند و نویسنده آنها را با چند جمله کوتاه توصیف می کند. اما این به معنای کم اثر بودن شخصیت های ساده در داستان نیست. برای مثال، چارلز دیکنز، شخصیت چاپلوس و بادمجان دور قابچین «اوریا هیپ» در رمان دیوید کاپرفیلد (۱۸۵۰) را چنان خلق کرده که شاید از بسیاری از شخصیت های اصلی داستان به یادماندنی تر باشد. چارلز دیکنز شخصیت همرنگ جماعت Mr. Podsnap در داستان دوست مشترک ما (۱۸۶۵) را هم در یک جمله کوتاه توصیف می کند: «هرگز چیزی نمی گوید که گونه های افراد جوان گل بیاندازد!»
ب دو شخصیت های واقعی و پیچیده معمولا نقش های اصلی تر داستان را برعهده دارند و بیشتر توصیف می شوند. نویسنده بدین منظور، شخصیت خود را از نظر تفکرات، احساسات، انگیزه ها، و گاه از نظر میزان انعطاف پذیری و ظرفیت تغییر هم موشکافی می کند. Anna Karenina ( ۱۸۷۷) اثر لئو تولستوی، نمونه ای از یک شخصیت پیچیده است که میان زندگی زناشویی و باثبات خود و روابط عشقی، اما خطرناک خود با یک افسر نظامی گیرکرده است. این شخصیت در پایان با یک تراژدی روبرو می شود و جامعه رفتار او را تقبیح و به وی پشت می کند.
گرچه شخصیت های پیچیده در تمام تاریخ رمان نویسی وجود داشته اند، اما از قرن نوزدهم شکوفا شدند. بجز آنا کارنینا، نمونه های دیگر و معروف شخصیت های پیچیده در رمان نویسی قرن نوزدهم عبارتند از:
  • اِما وودهاوس، شخصیت سرخود، شوخ و سرزنده در داستان Emma (سال ۱۸۱۶) اثر Jane Austen، نویسنده انگلیسی
  • اِما بوواری، شخصیت افراطی و احساساتی داستان Madame Bovary (سال ۱۸۵۷) اثر گوستاو فلابه، نویسنده فرانسوی
  • دوروتا بروک، که آرمانگرایی خود را در داستان Middlemarch (سال ۱۸۷۲) اثر جرج الیوت، نویسنده انگلیسی از دست می دهد
ب سه شخصیت های افسانه ای شخصیت هایی پیچیده تر هستند. چنانکه در بخش معرفی و پیشگفتار هم گفته شد، شخصیت های اسطوره ای (افسانه ای) در رمان تکرار نمی شوند، بلکه ویژگی های آنها در قالب زمانی و مکانی داستان قرار می گیرد یا اسطوره از زاویه ای دیگر نمایش داده می شود. برای مثال، در داستان خرس (۱۹۴۲) اثر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، «آیک مک کاسلین» شخصیت اصلی داستان است که در خانواده ای شکارچی زندگی می کند. او در جریان فراگیری شکار تجربه هایی را دارد که بسیار به تجربه های انسان های آغازین شبیه است. جان گاردنر، نویسنده آمریکایی در رمان Grendel (سال ۱۹۷۱) افسانه کهن بیوولف (Beowulf) را بازنویسی می کند که در آن بیوولف موفق می شود دیو (گرندل) را شکست دهد. رمان گاردنر، روی احساسات، تردیدها، و آرزوهای گرندل تمرکز دارد و از زاویه دید او نقل می شود.
شار ذهنی (Stream of Consciousness) تکنیکی ادبی است که نخستین بار اواخر قرن نوزدهم بکار گرفته شد، اما در قرن بیستم رایج گردید. این تکنیک برای نمایش واقعیت های ذهنی و عینی استفاده می شود. شار ذهنی احساسات، اندیشه ها، و رفتار شخصیت های داستان را نشان می دهد و معمولا از یک «توالی ارتباطی و یادآوری» بجای «توالی منطقی» پیروی می کند.
این نامگذاری بدان سبب است که در شار ذهنی، خواننده در معرض جریانی (شاری) از احساسات و اندیشه ها قرار می گیرد. معمولا شار ذهنی را با «تک گویی ذهنی» (Interior Monologue) اشتباه می گیرند. در تک گویی ذهنی، جریانی از اندیشه ها بطور رسمی در ذهن شخصیت مرور می شود. اما «شار ذهنی»، خواننده را از وضعیت غیررسمی شخصیت، یعنی از زمانی آگاه می کنند که ذهن شخصیت هنوز احساسات و اندیشه های خود را ساماندهی نکرده است؛ یعنی هنوز تصمیم سازی صورت نگرفته است.
رمان Mrs. Dalloway (سال ۱۹۲۵) نمونه ای از شار خبری است که در آن «ویرجینیا وولف»، نویسنده انگلیسی، این تکنیک را در مورد شخصیت یک زن انگلیسی و یک سرباز سابق بکار می گیرد.گاهی شار خبری، ذهن خواننده را به چالش وا می دارد. در رمان To the Lighthouse (سال ۱۹۲۷) ویرجینیا وولف با دقت از شخصیتی به شخصیت دیگر، از گذشته به حال، و از رویدادهای بیرونی به اندیشه های درونی حرکت می کند.
در دهه ۱۹۵۰ در فرانسه مکتبی بنام Nouveau Roman (رمان نو) پا گرفت که در آن شخصیت ها بصورت مبهم و سربسته تصویر می شدند. کسانی که رمان نو کار می کردند معتقد بودند که هیچ واقعیت ذهنی (objective) وجود ندارد و هرآنچه واقعیت هست، عینی (subjective) است. حسادت (La Jalousie) نمونه ای از رمان نو است که توسط Alain Robbe-Grillet در سال ۱۹۵۷ به رشته تحریر در آمده است.

                                              برخورد (Conflict
طرح داستان با نمایش برخورد شخصیت ها گسترش می یابد. داستان بدون تضاد شبیه به خواندن صفحه ای است که با یک جمله پر شده باشد. برخوردها را از نظر گونه می توان به سه دسته تقسیم کرد:
ج -  یک برخورد فیزیکی مانند آنچه در «نشان سرخ شجاعت» (۱۸۹۵)، اثر استیون کرِین، نویسنده آمریکایی می بینیم که در آن مردی جوان وارد کارزار جنگ های داخلی آمریکا می شود.
ج دو برخورد اخلاقی برخورد اخلاقی فقط تضاد دیدگاه های دو نفر نیست. تصمیم هایی که روی دیگران تاثیر بگذارد هم در حوزه برخورد اخلاقی است. مانند رمان «همه مردان شاه» (۱۹۴۶)، اثر رابرت پن وارن، نویسنده آمریکایی که در آن روی تاثیری که ویلی استارک، سیاستمدار جاه طلب بر دستیار خود و دیگران دارد تمرکز شده است.
ج سه برخورد احساسی مانند رمان «مرگی در خانواده» (۱۹۵۷)، اثر جیمز آگی، نویسنده آمریکایی که در آن خانواده ای برای فراموش کردن غم ناشی از مرگ یکی از عضوهای خود تلاش می کند.
همچنین برخوردها را از نظر اینکه میان چه کسانی روی دهد می توان دسته بندی نمود:
ج چهار برخورد میان شخصیت ها «ویکتور هوگو»، نویسنده بزرگ فرانسوی، در رمان Les Miserables (بی نوایان، ۱۸۶۲) داستان پلیسی عقده ای بنام «ژاوه» (Javert) را بیان می کند که در تعقیب مردی بنام «والژان» (Valjean) است. در داستان Intruder in the Dust (سال ۱۹۴۸)، اثر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، برخورد میان گروهی از شخصیت ها و بقیه جامعه محلی است. در این رمان مردی سیاهپوست متهم به قتل است و پسری سفیدپوست، دوست سیاهپوست او، و زنی مسن به او کمک می کنند که بی گناهی خود را ثابت کند. در داستان «دون کیشوت»، اثر Miguel de Cervantes که پیشتر درباره اش صحبت کردیم، برخورد میان یک نفر و یک جامعه است. در بعضی از داستان ها هم برخورد میان گروه ها یا طبقاتی از جامعه است؛ چنانکه در رمان Germinal (سال ۱۸۸۵)، اثر امیل زولا، نویسنده فرانسوی، گروهی از کارگران معدن برای زندگی بهتر تلاش می کنند.
ج پنج برخورد شخصیت با خود گاهی برخورد درون ذهن یک شخصیت روی می دهد. در رمان La Chute (سال۱۹۵۷)، اثر آلبر کامو، نویسنده فرانسوی، یک وکیل با وجدان خود روبرو می شود. در رمان The Moviegoer (سال ۱۹۶۱)، اثر واکر پرسی، نویسنده آمریکایی، شخصیت اول داستان یک دلال سهام است که با خود بر سر «معنای زندگی» درگیر است.
در بیشتر رمان ها، نویسنده از ترکیبی از تضادهای فرعی در کنار تضاد اصلی استفاده می کند و خواننده گام به گام بسوی نقطه اوج داستان (Climax) پیش می رود. در حالیکه داستان بسوی نقطه اوج پیش می رود، نویسنده می تواند از طرح های فرعی (subplot) برای حل و فصل تضادهای فرعی استفاده کند و بدین ترتیب داستان بلند خود را گسترش دهد.

              
                                                         زمینه (Setting)
زمینه داستان به زمان و مکان وقوع داستان اشاره دارد. در قرن نوزدهم «بالزاک»، نویسنده فرانسوی، «ایوان تورگنف»، نویسنده روس، و «چارلز دیکنز»، نویسنده انگلیسی، هر یک به دلیلی زمینه رمان خود را با جزییات فراوان توصیف می کردند. در رمان «باباگوریو» (۱۸۳۴)، بالزاک داستان شخصیتی را تعریف می کند که به پاریس می رود و موفق می شود در مهمان خانه ای ساکن شود. میهمان خانه کلنگی، مبلمان نخ نما، و پارچه های کثیف نماد دشواری های زندگی طبقه متوسط است و این دلیلی است که Honore de Balzac روی زمینه داستان باباگوریو تاکید می کند. تورگنف در رمان «پدران و پسران» (۱۸۶۲) دو نوع زندگی روستایی را با توصیف شکوه و خاکی بودن دو خانواده نشان می دهد. در داستان آرزوهای بزرگ (۱۸۶۱ – ۱۸۶۰)، اثر چارلز دیکنز هم باتلاق های ناخوشایند و خانه گوتیک خانم «هاویشام»، از خود شخصیت های داستان مفصل تر توصیف شده است.
اگر داستان رمان در «یک جا» اتفاق افتاده باشد، اهمیت زمینه به اندازه شخصیت ها افزایش خواهد یافت. برای مثال می توان به Wuthering Heights (سال۱۸۴۷)، اثر Emily Bronte بریتانیایی؛ The Scarlet Letter (سال ۱۸۵۰)، اثر ناتالی هاتورن آمریکایی؛ و Tess of the d’Urbervilles (سال ۱۸۹۱)، اثر توماس هاردی انگلیسی اشاره کرد.
گاهی زمینه داستان در چند اثر متفاوت یکی است. برای نمونه ویلیام فالکنر در The Sound and the Fury (سال ۱۹۲۹)؛ Absalom, Absalom! (سال ۱۹۳۶) و چند اثر دیگر خود زمینه را در منطقه ای خیالی بنام Yoknapatawpha، در «می سی سی پی» انتخاب کرده است. شخصیت های یک داستان در داستان دیگر هم حضور دارند. به چنین کارهایی «چندگانه» گفته می شود و در مورد فالکنر به «چندگانه یوکناپاتافا» معروف است.
در پایان بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که برخی رمان نویسان روی اشیای فیزیکی در زمینه داستان خود کمتر تاکید می کنند، اما این به معنای کمرنگ بودن زمینه در داستان هایشان نیست. برای مثال Jane Austen ، نویسنده بریتانیایی شاید یک اتاق را مانند چارلز دیکنز توصیف نکند، اما این بانوی نویسنده درآمدهای آقای بنت را در رمان «غرور و تعصب» (۱۸۱۳) یا پیشینه آقای الیوت را در رمان «Persuasion» (سال ۱۸۱۸) چنان توصیف می کند که زمینه رمان، چه لندن باشد چه شمال بریتانیا، کاملا نقشی محوری به خود می گیرد.
  

                                                     بن مایه (Theme)
نیت، مقصود، یا انگاره کلی داستان را بن مایه داستان می نامند. بن مایه را شاید بتوان «معنای ژرف» داستان هم نامید. نویسنده تمام داستان خود را براساس بن مایه ای که در ذهن دارد پرورش می دهد. بن مایه را نباید با «موضوع داستان» اشتباه گرفت؛ بیان موضوع داستان به یک یا چند جمله نیاز دارد، اما بن مایه را می توان در یک عبارت کوتاه خلاصه کرد. برای آشنایی بیشتر با مفهوم بن مایه، در ادامه چند نمونه از بن مایه های معروف در رمان، همراه با موضوع داستان آورده شده است:
الف –  برخورد میان ظاهر و باطن: در داستان «قلب، شکارچی تنها» (۱۹۴۰)، اثر Carson McCullers نویسنده آمریکایی، شخصیت اصلی داستان فردی لال و ناشنوا است، اما نقشی شبیه به کشیش دارد؛ یعنی همسایه ها درد دل ها و اعتراف های خود را نزد او بیان می کنند و از این واقعیت غافل اند که او چیزی نمی شنود. زمانی که شخصیت اصلی داستان خودکشی می کند، همه شگفت زده می شوند.
ب – هویت فردی: جی. د. سالینگر، نویسنده آمریکایی در رمان The Catcher in the Rye (سال ۱۹۵۱) داستان پسری نوجوان را تعریف می کند که دوران کودکی را پشت سر گذاشته، اما هنوز آماده ورود به بزرگسالی نیست.
ج – فردی که به تنهایی آماده روبرو شدن با دنیا می شود: در داستان هاکل بری فین (۱۸۸۴)، اثر مارک تواین، پسری بنام «هاک» نمی تواند محدودیت های زندگی خود را در کرانه رود می سی سی پی تحمل کند؛ بنابراین از خانه فرار می کند و همراه با برده ای فراری که در راه با او دوست می شود به کشف دنیای جدید می پردازد.
چ – فردی که نمی تواند از عرف های سنتی جامعه جدا شود و میان آرزوهایش و واقعیت های زندگی اش گیج و مبهوت می شود: جان آپدایک، رمان نویس آمریکایی در Rabbit, Run (سال ۱۹۶۰) از این بن مایه استفاده می کند. «ربیت ران» داستان ستاره سابق بسکتبال دبیرستان است که با به دنیا آمدن کودک اول خود، زندگی اش مغشوش شده و از ازدواج خود ناراضی می شود. او همچنین از شغل خود بعنوان فروشنده خودروهای دسته دوم ناراضی است.
ح - آیا انسان ها می توانند زندگی خود را تغییر دهند یا گرفتار قضا و قدر هستند: این یکی از محبوب ترین بن مایه ها در رمان نویسی است. مکتب ناتورالیسم (Naturalism) گرایشی است که اواخر قرن نوزدهم در اروپا آغاز شد و سپس به ادبیات آمریکا شمالی نفوذ کرد. پیروان آن مکتب معتقد بودند که انسان نمی تواند سرنوشت خود را کنترل کند. Emil Zola از فرانسه، Frank Norris و Theodore Dreiser از ایالات متحده، از پیروان معروف مکتب ناتورالیسم بوده اند. جان استاینبِک، نویسنده آمریکایی در سال ۱۹۳۹ و در رمان معروف خوشه های خشم (The Grapes of Wrath) این عدم کنترل بر سرنوشت را در قالب داستان خانواده ای بنام «جود» را توصیف می کند که بخاطر تغییر وضعیت اقتصادی، ناچار به ترک زمین خود در اوکلاهوما می شوند تا بعنوان کارگران مهاجر در کالیفرنیا زندگی تازه ای دست و پا کنند.
«بازتاب زندگی و هنر در یکدیگر»، «مفهوم دین و مذهب»، و اینکه «آیا فن آوری و تکنولژی به انسان ها کمک می کند یا به جامعه آسیب وارد می آورد»، از دیگر بن مایه های محبوب در رمان نویسی است.
رمان
داستان بلند را رمان می گویند. بطور معمول، داشتن شخصیت های داستانیِ بسیار از ویژگی های رمان بشمار می رود. همچنین، رمان نسبت به داستان کوتاه از پیچیدگی های بیشتری برخوردار است و این پیچیدگی حاصل قرار دادن شخصیت ها در موقعیت های مختلف است.
چون رمان داستانی بلند است، طبیعی است که جزییات بیشتری را (نسبت به داستان کوتاه) می توان در آن گنجاند. بسیاری این گونه ی داستانی را انعطاف پذیرترین نوع ادبیات می دانند؛ چراکه نویسنده رمان می تواند تنش های موجود در یک «نمایشنامه»، گستردگی یک «اثر حماسی»، تفسیر و گزارش یک «مقاله ادبی»، و تصویرپردازی های «شعری» را در کار خود ایجاد کند.
اصطلاح Novel  در قرون وسطی و زمانی وارد زبان انگلیسی شد که نثرهای روایی کوتاه Giovanni Boccaccio بنام Il Decamerone از ایتالیایی به انگلیسی ترجمه شد. بوکاچیو نام این نثرها را Novella گذاشته بود. 

                                               مقایسه با داستان کوتاه
مانند داستان کوتاه، رمان هم قصه ای را بیان می کند؛ اما رمان به بیش از یک اپیزود از داستان می پردازد.  نویسنده در رمان این آزادی را دارد که طرح داستان، شخصیت ها، و بن مایه (تم) را به آهستگی گسترش دهد. رمان نویس می تواند برای پرتر کردن داستان خود، از زیرطرح هایی (sub-plots) در کنار طرح اصلی داستان استفاده کند. جابجایی در زمان، مکان، و موضوعی که روی آن تمرکز شده، از ویژگی هایی است که در رمان وجود دارد ولی در داستان کوتاه دیده نمی شود.
                             مقایسه با شعر حماسی
رمان هم ممکن است مانند شعر حماسی به ستایش یک تدبیر مهم یا رویداد بزرگ بپردازد. اما رمان به جزییات، مثلا به کارهای روزانه شخصیت ها یا به وظایف اجتماعی شان هم می پردازد. برای نمونه، شعر حماسی «ایلیاد» اثر شاعر یونانی (هومر) جنگ تروجان را تصویر می کند، اما به تجربه شخصی سربازان نمی پردازد. در مقابل، «گوستاو فلابه» (Gustave Flaubert)، نویسنده فرانسوی در رمان معروف خود بنام «مادام بواری» (۱۸۵۷) تجربه شخصیت اصلی داستان در هنگام خرید و نگرانی اش از هزینه های خانواده را هم به نمایش در می آورد.
                               مقایسه با نمایشنامه
بطور کلی دست رمان نویس در آوردن رویدادهایی خارج از مسیر داستان بازتر است. چراکه داستان در نمایشنامه بیشتر از طریق مکالمه میان شخصیت های داستان توصیف می شود. در نمایشنامه کمتر پیش می آید که نویسنده بتواند مانند رمان مستقیما با خواننده یا مخاطب خود سخن بگوید.

                              چند ویژگی دیگر
رمان اگر درباره شخصیتی مذهبی است، او را تنها از جنبه های مذهبی بررسی نمی کند.  برای مثال لئو تولستوی، نویسنده روس، در اثر معروف خود بنام «آنا کارانینا» شخصیتی بنام «لوین» دارد که بسیار به موضوعات اخلاقی دلبسته و وابسته است. با این همه، تولستوی زندگی او را بعنوان یک کشاورز، اندیشمند، و حتی یک همسر هم مورد بررسی قرار می دهد.
سرانجام نویسنده رمان اگر می خواهد داستانی اسطوره ای بنویسد، اسطوره را تکرار نمی کند؛ بلکه موضوع را می گیرد و بازآفرینی می کند. برای مثال در داستان یولیسیز (Ulysses) اثر جیمز جویس، نویسنده ایرلندی، تجربه های شخصیت «لئوپولد بلوم» بسیار به شخصیت «اودیسه» اثر هومر شباهت دارد. با این حال تجربه های لئوپولد بلوم در کشور ایرلند و در آغاز قرن بیستم اتفاق می افتد. به زبان دیگر، جیمز جویس شخصیت اودیسه را گرفته و در زمان خود بازآفریده است.
دانشنامه دنبلید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر