۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

آنهایی که رفته اند و آنهایی که مانده اند

آنهایی که رفته اند و آنهایی که مانده اند!!
آنهایی که رفته اند ایمیلشان را هر روز در حسرت نامه از آنهایی که مانده اند باز می کنند و از اینکه هیچ نامه ای ندارند کلافه می شوند!
آنهایی که مانده اند هر روز ... نه ... یک روز رد میان ایمیلشان را چک می کنند و از اینکه نامه ای از آنها که رفته اند ندارند کفرشان در می آید!
آنهایی که رفته اند منتظرند آنهایی که مانده اند برایشان نامه بنویسند. چون فکر می کنند حالا که از جریان زندگی آنهایی که مانده اند خارج شده اند، آنها باید تصمیم بگیرند که هنوز می خواهند به دوستیشان از دور ادامه بدهند یا نه!
آنهایی که مانده اند منتظرند که آنهایی که رفته اند برایشان نامه بنویسند ، چون فکر می کنند شاید آنهایی که رفته اند مدل زندگی شان را عوض کرده باشند و دیگر دوست نداشته باشند با آنهایی که مانده اند معاشرت داشته باشند.!
آنهایی که رفته اند همانطور که دارند یک غذای سردستی درست می کنند تا در تنهایی بخورند فکر می کنند ، آنهایی که مانده اند چلو کباب و قورمه سبزی با برنج زعفرانی می خورند، جمعشان جمع است و می گویند و می خندند.!
آنهایی که مانده اند همانطور که دارند یک غدای سردستی درست می کنند، فکر می کنند آنهایی که رفته اند الان دارند استیک و از آن غذاهایی که عکسش تو کتاب آشپزی هست می خورند و با دوستان جدیدشان گل می گویند و گل می شنوند!
آنهایی که رفته اند فکر می کنند آنهایی که مانده اند همه اش دور همند، با هم بیرون می روند ، کافی شاپ، خرید ... و با هم کیف دنیا را می کنند و آنها را که آن گوشه دنیا تک افتاده اند فراموش کرده اند.!
آنهایی که مانده اند فکر می کنند آنهایی که رفته اند همه اش با هم به دیسکو و بار می روند و خیلی بهشان خوش می گذرد و آنها را که توی آن جهنم گیر افتاده اند فراموش کرده اند!
آنهایی که رفته اند می فهمند که هیچکدام از آن مشروبات باب طبعشان نیست و دلشان هوس یک چای درست و حسابی می خواهد!
آنهایی که مانده اند دلشان می خواهد یک بار هم که شده بروند یک مغازه که از سر تا پایش انواع مشروبات باشد تا بتوانند خودشان انتخاب کنند!
آنهایی که رفته اند همانطور که توی صف اداره پلیس برای گرفتن کارت اقامتشان ایستاده اند و می بینند پلیس با باتوم خارجی ها را هل می دهد ، فکر می کنند آن جهنمی که تویش بودند ، حد اقل کشور خودشان بود و احساس طفیلی بودن نداشتند!
آنهایی که مانده اند همانطور که گشت ارشاد با باتوم دختر ها را سوار ماشین می کند ، فکر می کنند که آنهایی که رفته اند ، الان مثل آدم های محترم می روند به یک اداره مرتب و کارت اقامتشان را با احترام تحویل می گیرند !
آنهایی که رفته اند می نشینند و به پنجره زل می زنند و فکر می کنند اگر برگردند کار گیرشان می آید!؟
آنهایی که مانده اند فکر می کنند آنها که رفته اند حالا می آیند و جای آنها را اشغال می کنند و آنها از کار بی کار می شوند!
آنهایی که مانده اند فکر می کنند آنها که رفته اند ، حق ندارند هیچ اظهار نظری در هیچ موردی بکنند، چون دارند آن ور حال می کنند، پس با قلم اسم آنوری ها را خط می زنند!
آنهایی که رفته اند هی با شوق بیانیه امضا می کنند و می خواهند خود را به یک جریان سیاسی بچسبانند!
آنهایی که مانده اند در حسرت قطع نشدن اس ام اس ها و پارازیتی نشدن کانالهای ماهواره ای و فیلتری نشدن سایت های اینترنتی اند!
آنها که رفته اند با وجود تمامی امکانات خبری در حسرت از نزدیک در جریان حوادث و وقایع قرار داشتن بسر می برند! آنهایی که مانده اند می خواهند بروند ! آنهایی که رفته اند می خواهند برگردند!
آنهایی که مانده اند از آن طرف مدینه فاضله می سازند ! آنهایی که رفته اند به کشورشان با حسرت فکر می کنند!
آنهایی که رفته اند و آنهایی که مانده اند در یک چیز با هم مشترکند:
آنهایی که رفته اند احساس تنهایی می کنند و آنهایی که مانده اند هم احساس تنهایی می کنند!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر