۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

قصه ی سرنوشت

امروز شدیدا حوس کردم بنویسم . احساس می کنم نوشتن به من آرامش می دهد ، آرامشی که شدیدا بهش نیاز دارم .
 یک فنجان قهوه ی خوش بوی ایتالیایی برای خودم درست می کنم و در بالکن می نشینم و از نسیم بهاری لذت می برم
در حالیکه جانان سگ باوفایم کنار من خوابیده و البته شش دنگ حواسش به منست .
لپ تاپ را باز می کنم و شروع به نوشتن اما واؤه ها ی مناسب را نمی یابم ، اصلا نمی دونم راجع به چی بنویسم
راچع به دوران مجردی و آزادی ها و خوشی هایش یا دوران متاهلی و دغدغه هایش ؟ زمانی که مجردی فکر می کنی چیزی در زندگیت کم داری ، یک شریک ، یک هم صحبت ، یکی که بتونی در زندگی بهش تکیه کنی . و راه پر پیچ و خم زندگی را با کمک او طی کنی . اما آیا همیشه می شه نیمه ی گمشده ی خود را بیابی ؟  آیا او کسی است که تو را جامی باشد یا اینکه در نیمه ی راه تنهایت خواهد گذاشت کسی نمی داند !
یک مرد ایده ال کسی نیست که بیشترین ثروت و جذابیت را داشته باشد ، بلکه کسی است که بداند که چگونه لبخند بر لبانت بنشاند ، دلت را شاد کند و چگونه هر روز تا آخر عمر حامی و مراقبت باشد .
اما چرا برخی مردان با همسرشان غد و یک دنده و لجباز هستند ؟ آیا فکر می کنند اگر حرف همسرشون رو گوش کنند از شخصیتشون کم می شه ؟
چرا مردان دوست ندارند پس از انجام کاری خطا  از هکسرشان عذرخواهی کنند ؟ درحالیکه می دانیم
 زنان بعد از شنیدن عذرخواهی سریع‌تر آرام می‌شوند ، در حالی که مردان برعکس زنان بیش‌تر برآشفته می‌شوند.
سخت است همزیستی دايم با کسی که دغدغه هایت را نمی فهمد 
سخت است همزیستی دايم با کسی که به تو اهمیت نمی دهد
سخت است همزیستی دايم با کسی که به تو احترام نمی گذارد 
سخت است همزیستی دایم با کسی که تو را درک نمی کند 

برای کنترل زندگی مشترک باید به تفاوت های میان زن و مرد آگاه بود


برای مثال،مردان دوست ندارند وقتی در حال صحبت با تلفن هستند کسی با آن ها حرف بزند.زنان از این رفتار مردان ناراحت می شوند و حتی از این که جوابشان را در این حالت نمی دهند،تعجب می کنند.

آن ها دلیل عصبانیت شوهرشان را درک نمی کنند،چون خودشان این توانایی را دارند که در آن واحد دو یا چند کار را با هم انجام دهند.

نیروی درونی یک مرد در هنگام انجام یک کار او فقط به تمرکز می اندیشد و وقتی هم که حرفش را قطع کنند این تمرکز به هم می خورد.اما یک زن می توانند در حالی که مشغول صحبت کردن با تلفن است،غذا را از روی اجاق بردارد،پوشک بچه را هم عوض کند،با شوهرش حرف بزند و حرف های او را بفهمد.

یک زن باید بداند که وقتی شوهرش مشغول کار مهمی است و حواس خود را روی آن متمرکز کرده است،نباید مزاحم او شود،اگر هم کاری ضروروی با او دارد باید به طریقی توجه شوهرش را جلب کند که او ناراحت نشود.
در این صورت او کارش را قطع کرده و به او توجه می کند.مثلا با گفتن جمله ی «می دانم کار داری،فقط چند لحظه گوش کن!» یا بپرسد «چه وقت می توانم با تو صحبت کنم.»

خواسته ی زن ها خواسته ی مرد ها (جان گرِی)
ما با یک سرنوشت خاصی پا به این دنیا می گذاریم  و زیاد هم در تغییر سرنوشتمان دخیل نیستیم
نمی توان هیچگاه از سرنوشت فرار کرد

این زندگی یک آینه ست آینه ای از شخصیت ماست که به خودمان برمی گردد
آینه ی تمام و کمال از عدالت
عدالت بی چون و چرا یی که نفس گیر است چون ذره ای بی جزا نمی ماند
و قابل بخشش نیست

آرزوها و خواسته های دل همیشه دیر یا زود براورده می شود

 زندگی موسیقی خاطره هاست
می خنداند ، می گریاندت ،
و گاه تو را از تمام آرزوها می رهاند
نت زندگی را انتخاب کن
و یادت باشد انکه روبرویت می گرید و پشتت می خندد به درد زندگی عشق و اعتماد و احساست نمی خورد


۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

انرژی چشم و دست


هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژی از خود است.


خودکار ، مداد، پرده، بدن من و شما و خلاصه همه چیز در حال ساطع کردن مداوم انرژی از خودشون هستند
.


این انرژی ها چه هستند؟ چه کار می کنند؟

بحث مفصلی است که تا جایی که به تکنیک های موفقیت مربوط میشه، براتون توضیح میدم.


از این انرژی ها حتی عکس و فیلم تهیه شده که می بینید
 :

 

http://banki.ir/images/stories/00aura1.jpg

دستگاه عکاسی از هاله های انرژی

http://banki.ir/images/stories/00aura20.jpg

هاله های انرژی انسان

انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است .

اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره.
خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ می زنیم و میگه
:
- "
چه خوب شد زنگ زدی!"
- " 
داشتم بهت زنگ می زدم!"
- "
داشتم بهت فکر می کردم!"
- "
حلال زاده!"
- "
دل به دل راه داره!"

و نکته فوق العاده جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی در هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت می کنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان. اصلا مهم نیست که من ایران باشم و طرف مقابل آمریکا باشه. در فیزیک به این 

میگن "جهش کوانتومی".
یعنی انرژی ما از زمان عبور می کند
.
پس به محض اینکه ما به چیزی فکر کنیم انرژی ما پیش او حاضر است
.

یه وقتایی دارین تو خیابون راه میرید. حس می کنید که یکی داره نگاه تون می کنه. برمی گردید می بینید که واقعا داره نگاه تون می کنه. شما چطور حس کردی که یکی داره نگاه تون می کنه؟ قبول دارین کسی که به شما نگاه می کنه، داره به شما فکر هم می کنه؟

انرژی اون شخص رو دریافت می کنید و نتیجه ی تحلیلی که مغز شما از اون انرژی می کنه، میشه حس شما. شکل پر رنگ این رو میگن "تله پاتی" که آدم ها یاد می گیرن با تبادل انرژی فکر همدیگه رو بخونن
 . 2) انرژی من و شما مثبت و منفی میشه ولی انرژی اجسام همیشه خنثی است.

اگر ما حالمون خوب باشه، اگر آرام باشیم، اگر داریم مهر ورزی می کنیم، اگر داریم لطفی می کنیم، اگر داریم دعا می خونیم

انرژی ما مثبت است 
. 

اگر حالمون بد باشه، اگه داریم غر میزنیم، اگه داریم بد و بی راه میگیم، اگه عصبانی هستیم، اگه استرس داریم، اگه نگران هستیم، اگه اضطراب داریم

انرژی ما منفی است 
. 

و اما انرژی اجسام خنثی است ولی انرژی من و شما میتونه انرژی اجسام رو هم مثبت و منفی بکنه
.


چشم های ما دروازه ی انتقال انرژی منفی اند.

دوست من وقتی حالت خوب نیست حق نداری وارد خونه بشی. 

به محض اینکه شما با حالت منفی وارد خونه میشی و شروع به سلام کردن به دیگران می کنید، انرژی منفی رو از طریق چشم هاتون به اعضای خونه منتقل می کنید. نتیجه این میشه که نیم ساعت بعد یا دارید میزنید تو سر همدیگه یا هر کدوم خسته و کوفته و داغون یه گوشه خونه ولو شدید!

اول کیسه زباله انرژی های منفی رو بذار پشت در، بعد وارد شو.


و اما چشم زخم چیست؟

وقتی ما از درون حالمون خراب و از بیرون می خوایم نشون بدیم حالمون خوبه، نتیجه چیزی میشه به نام چشم زخم
 !

مثلا:
من یه نوزاد دارم، هر چی میدم میخوره، لپ از لپ دونش نمیزنه بیرون! مثل آدم های استخونی. میرم خونه فامیل. اون ها یه نوزاد دارن هم سن نوزاد من، ولی لپش مثل دو تا هلو! اونم از این هلو زعفرونی ها! میرم لپش رو میکشم و میگم "تپل مپل عمو چطوره؟" ولی تو دلم میگم "بچه بترکی! چی میدن تو میخوری!


وقتی از درون حالتون بد باشه و از بیرون بخواید نشون بدید که حالتون خوبه، چشم های ما منفی ترین انرژی های ممکن رو از خودشون ساطع می کنن 
.


زمانی که از درون حال مون خراب و از بیرون میخوایم نشون بدیم که حال مون خوبه، چشم های ما منفی ترین انرژی های ممکن رو از خودشون ساطع می کنه و اون انرژی منفی یه اتفاقاتی رو رقم می زند که ما بهش میگیم

م"چشم زخم"!


 
و اما انرژی دست ها

بیشترین مقدار انرژی در دست ها است. بیشترین مقدار انرژی رو اول دست ها دارن و بعد چشم ها. تا به حال کسانی رو که انرژی درمانی می کنن دیدید؟

با چی انجام میدن؟
با دست
.
چرا؟
چون بیشترین مقدار انرژی در کف دو دست است
.

ما وقتی یه جایی از بدن مون درد می گیره، روش دست میزاریم و بعدش هم درد مون آروم میشه.

در حقیقت خودمون داریم به خود مون انرژی میدیم، بدون اینکه متوجه بشیم!


http://banki.ir/images/stories/00aura30.jpg

۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

نامه ی بدون نقطه


نامه "بدون نقطه" یک رعیت در زمان ناصرالدین شاه
نوشته‌اي كه ذيلا از نظر خواننده گرامي مي‌گذرد
نامه‌اي است كه مرحوم "ميرزا محمد الويري" به مرحوم "احمد خان امير حسيني سيف الممالك"
فرمانده فوج قاهر خلج رقمي داشته كه شروع تا خاتمه نامه
تمام از حروف بي‌نقطه الفبا انتخاب
و در نوع خود از شاهكارهاي ادب زبان پارسي به شمار مي‌آيد.

انگيزه نامه و موضوع آن قلت در آمد و كثرت عائله و تنگي معيشت بوده است.
اين نامه در زمان ناصرالدين شاه بوده.


سر سلسله امرا را كردگار احد، امر و عمر سرمد دهاد. دعا گو محمد ساوه‌ای در كلك و مداد ساحرم و در علم و سواد ماهر. ملك الملوك كلامم و معلم مسائل حلال و حرام. در كل ممالك محروسه اسم و رسم دارم. در هر علم معلم و در هراصل موسسم. در كلك عماد دومم درعالم، درعلم و حكم مسلم كل امم سر سلسله اهل كمالم اما كوطالع كامكار و كو مرد كرم؟
دلمرده آلام دهرم. كوه كوه دردها در دل دارم. مدام در دام وام، و علي الدوام در ورطه آلام دهرم هر سحر و مسا در واهمه و وسواس كه مداح که گردم و كرا واسطه كار آرم كه مهامم را اصلاح دهد و دو سه ماهم آسوده دارد.
مكرر داد كمال دادم و در هر مورد مدح معركه ها كردم. همه گوهر همه در، همه لاله همه گل، همه عطار روح همه سرور دل، اما لال را مكالمه و كررا سامعه و كور را مطالعه آمد. همه را طلا سوده در محك ادراك آورده احساس مس كردم و لامساس گو آمدم. اما علامه دهرم، ملولم و محسود و عوام كالحمار محمود و مسرور ... لا اله الا الله وحده وحده دلا در گله مسدود دار در همه حال كه كارهاي همه عكس مدعا آمد علاوه همه دردها و سرآمد كل معركه ها عروس مهر در آرامگاه حمل در آمد.
عالم و عام لام و كرام، صالح و طالح، صادر و وارد، كودك و سالدار، گدا و مالدار، همه در اصلاح اهل و اولاد و هر كس هر هوس در معامله و سودا دارد آماده و اطعمه و هر سماط گرد آورده، حلوا و كاك، سركه و ساك، كره و عسل، سمك و حمل، گرمك و كاهو، دلمه و كوكو، امرود و آلو، الي كلم كدو، همه در راه، مكر دعاگو كه در كل محرومم و در حكم كاالمعدوم.
اگر موهوم و معلول معدل سه صاع و دو درم ارده گردد حامد و مسرورم. مگر كرم سر كار اعلي كه سرالولد و سرالوالد در او طلوع كرده و دادرس آمده، درد ها دوا، وامها ادا و كامها روا گردد.
له طول عمر كطول المطر سواء له الدرهم، و كه المدر دهد مرد را كام دل كردگار همه عمر آسوده و كامكار دل آرا همه كار و كردار او ملك در سما مادح كار او طول الله عمره و دمره حاسده، هلك اعدائه، اعطه ماله، اصلح احواله و اسعد اولاده مدام السماء

پروفسور حسابی



دانشگاه تهران ( اولین دانشگاه ایران ) را دانشمند عالیقدر پروفسور حسابی
در سال 1313تأسیس کرد
یادش گرامی
لازم به ذکر است که ایران تا این سال فاقد دانشگاه بوده است
سید محمود حسابی متولد 1281 /دوران قاجاریه /از پدر و مادری تفرشی بود / ه
در 4 سالگی به همراه خانواده عازم شامات شد
و در 7 سالگی در بیروت آغاز به تحصیل کرد؛
پدر و مادرش برای تحصیلات فرزندانشان اهمیت فراوانی قائل بودند ؛
آن زمان ( قاجاریه ) در ایران برعکس لبنان مدارس خوب وجود نداشت
 دارلفنون زمان امیر کبیر تأسیس شد  ؛
بنابراین پدرش تصمیم می گیرند تا فرزندانشان در همان جا مانده و به تحصیل در مدارس فرانسوی بیروت مشغول باشند.
دکتر حسابی قران و دیوان حافظ را از بر داشت و به شاهنامه ؛ مثنوی ؛ بوستان و گلستان مسلط بود
 در 17 سالگی موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته ادبیات از دانشگاه بیروت شد ( سال 1299
اخذ مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه بیروت در بیست سالگی
مهندسی برق از دانشگاه پاریس ( 1303
مهندسی معدن از دانشگاه پاریس ( 1304
حقوق
پزشکی
دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن پاریس
( رساله ی حساسیت سلول های فتوالکتریک – استاد راهنما پروفسور فابری )  ( 1306)
ارائه ی نظریه ذرات بنیادی هسته ی اتم و دفاع از آن در حضور انشتین در دانشگاه پرینستون امریکا

-        مسلط به زبان های فرانسه ؛ انگلیسی ؛ آلمانی ؛ عربی
آشنا به زبانهای لاتین ؛ سانسکریت ؛ اوستایی ؛ پهلوی ؛ ترکی ؛ روسی ؛ ایتالیایی

چگونگی تأسیس دانشگاه تهران 
دکتر حسابی در بازگشت به ایران (زمان رضاشاه) ( 1306) در وزارت راه و ترابری استخدام شد و مأموریت نقشه برداری از راههای جنوب را به او دادند وی طی سفری بسیار سخت و طاقت فرسا که مدت دو سال بطول انجامید موفق به نقشه برداری از راههای صعب العبور بیابان های گرم و سوزان جنوب کشور شد در این سفر سخت با راهزن ها و قبایل و عشایر روبرو می شد؛ سختی های بسیار کشید مجبور بود از آب های آلوده بیاشامد؛ پس از اتمام کار به تهران بازگشت آما در بازگشت متوجه شد رئیس اداره راه و ترابری چیز زیادی در مورد نقشه برداری نمی داند بنابراین تصمیم گرفت به ملاقات وزیر برود و به او گفت :
حضرت وزیر شما که یک وزارتحانه تخصصی مثل وزارت راه دارید چطور در آن حتی یک مهندس هم ندارید که بتواند نقشه بخواند!؟
وزیر در جواب گفت : اگر مهندس بخواهیم باید از فرنگ بیاوریم که بودجه زیادی می خواهد
دکتر حسابی در جواب گفت : آقای وزیر فقط به من یک اتاق بدهید من هر عده مهندس بخواهید تربیت می کنم
بلافاصله وزیر دستور می دهد یک اتاق در اختیار دکتر حسابی قرار دهند
و دستور می دهد هر کس دارای تحصیلات مهندسی باشد با دوبرابر حقوق استخدام می شود. بدین ترتیب دوره اول یازده نفر و دور دوم 28 نفر از کارمندان برای اخذ مدرک مهندسی ثبت نام کردند
دکتر حسابی پس از دو دوره تدریس مهندسی در این مدرسه تصمیم به تأسیس دارالمعلمین گرفت ؛ برای این منظور نزد وزیر تعلیمات عالیه ( آقای قره گوزلو ) رفت و بوی گفت :
آیا شما می خواهید این مملکت ساخته شود؟
قره گوز لو گفت : پس فکر کرده اید ما برای چه اینجا هستیم؟
دکتر حسابی : اما مملکت با بی سوادی ساخته نمی شود!
قره گوز لو : خدا رحمت کند امیر کبیر را از زمان ایشان ما هر ساله چهار معلم از روسیه و فرانسه برای علوم می آوریم
دکتر حسابی : چهار تا معلم برای یک کشور بزرگ مثل ایران خیلی کم است ! شما چند تا اتاق به من بدهید خودم یک دارلمعلمین تأسیس می کنم
وزیر گفت : شما می گویی دکتر هستی خوب پس بهتر است یک اتاق در اختیار شما بگذاریم تا مریض ها را معالجه کنید
دکتر حسابی : من دکتر فیزیک هستم
وزیر : فیریک یعنی چه؟
دکتر حسابی برای اینکه وزیر فرهنگ ناراحت نشود فکر می کند جوابی بدهد تا ایشان متوجه شود و برایش آشنا باشد ؛ بنابراین می گوید :
فیزیک یعنی همان شیمی !!!
وزیر گفت : بله بله متوجه شدم ؛ می خواهی بگویی داروسازی؟
و بسیار خشنود از اینکه رشته دکتر حسابی را درک کرده دستور داد دو تا اتاق و یک آزمایشگاه در اختیار دکتر حسابی قرار دهند
بدین ترتیب اولین دارالمعلمین در ایران به همت دکتر حسابی تأسیس شد
پس از چندی حکمت وزیر فرهنگ شد ؛ یک روز دکتر حسابی برای پیشنهاد تأسیس دانشگاه به دیدار وزیر رفت و بوی گفت :
تا همین اواخر یعنی قرن هفدهم اگر کسی در اسپانیا به ابن سینا ( آویسن ) توهین می کرد مجازاتش اعدام بود . چطور یک دانشمند ایرانی در مرکز اروپا به این میزان احترام داشته ؛ اما حالا برای معالجه ی شاه باید پزشک از اروپا بیاوریم؛ برای ساختن پل باید مهندس از اروپا بیاوریم ؟
دکتر حسابی که طی چندین سال قوانین دانشگاههای فرانسه را جمع آوری کرده بود آنها را مدون کرد و با استفاده از آن قوانین طرحی برای تأسیس دانشگاه تهران به وزیر وقت (حکمت ) ارائه کرد.
وزیر با این طرح موافقت کرد اما متأسفانه با مخالفت رئیس تعلمات عالیه مواجه شد ؛ بنابراین وزیر به دکتر حسابی پیشنهاد کرد تا شخصاً به ملاقات رضا شاه رفته و او را ترغیب نماید؛ چرا که اگر دستور از شخص شاه برسد آن وقت دیگر کسی جرأت مخالفت نخواهد داشت
دکتر حسابی بیش از نیم ساعت با رضا شاه صحبت کرد و از فواید تأسیس دانشگاه سخن گفت :
کارخانه ی قند کهریزک ساخته ی آلمان هاست ؛ راه آهن سراسری ؛ راههای شوسه که دانمارکی ها برایمان می سازند .... هزینه ی گزاف همه ی اینها تحمیل بر بودجه ی دولت است ؛ اینها کار مهندسی است  اگر دانشگاه داشته باشیم خودمان می توانیم از عهده بسیاری از کارها بربیاییم و دیگر نیازی به این هزینه های هنگفت نداریم
رضا شاه که معلوم بود به این نکته ها خیلی دقت می کرد و خیلی خوشش آمده بود و شدیداً تحت تأثیر سخنان دکتر حسابی قرار گرفته بود فوراً دستور داد قانون آن به مجلس برود و پس از سه روز حواله ای به مبلغ صد هزار تومان برای ساخت دانشگاه تهران فرستاد ( آن روز ها یک کوچه اعیانی و تمام خانه هایش را با این مبلغ می خریدند )  همچنین شاه موافقت کرد که زمین های دانشگاه بیش از دو برابر میزان فعلی باشد ( شامل پارک لاله و خیابان انقلاب )

خدمات دکتر حسابی:

نقشه برداری و ترسیم اولین نقشه ی راه سراسری بنادر خلیج فارس ایران  ( 1308)
تأسیس اولین مدرسه ی مهندسی در وزارت راه و ترابری ایران و تدریس در آن
تأسیس دارالمعلمین ( تربیت مدرس ) در ایران و تدریس در آن  ( 1309)
ساخت اولین رادیو در ایران
تأسیس دانشسرای فیزیک و مکانیک در ایران
ساخت اولین آنتن فرستنده در ایران ( 1309)
تأسیس انجمن زبان فارسی و فرهنگستان زبان فارسی ( 1310)
تعیین ساعت رسمی ایران ( 1311)
تدوین اصول اندازه گیری و مقیاس گذاری استاندارد در ایران
تأسیس اولین بیمارستان خصوصی در ایران به نام گوهرشاد ( 1312)
تأسیس دانشگاه تهران و تدوین اساسنامه ی آن ( 1313 )
تأسیس اولین رصدخانه ی نوین در ایران ( 1324)
نماینده ی مردم تهران در مجلس سنا تا سال (1340)
اولین رئیس و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران در دولت دکتر مصدق
وزیر فرهنگ در سال 1330
پایه گذار و برنامه ریز آموزش نوین در مدارس ایران
پایه گذار مدارس عشایری ( 1330)
پایه گذار مرکز تخقیقات اتمی دانشگاه تهران ( 1330)
اولین نماینده ی دائم ایران در سازمان بین المللی فضا – سازمان ملل متحد ( 1341)
تأسیس انجمن ژئوفیزیک ایران ( 1345)
راه اندازی اولین لیزر ایران
خرید زمین در کره مریخ ( 1346)
تأسیس و راه اندازی رآکتور اتمی دانشگاه تهران و سازمان انرژی اتمی ایران  ( 1349)
استفاده از انرژی خورشیدی در ایران  ( 1360 )

  

درد ما ایرانیا



صادق هدایت در کتاب بوف کور خود می نویسد .. سی و هفت درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد..!در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند،این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد..!به قسمتی از درد های اجتماعی ما ایرانیان توجه کنید:

1-
اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم2
 -اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.3
-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.4
-به خوش بینی بیش از منطق  بینی تمایل داریم.5
-بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع انها هیچ اقدامی نمی کنیم.6
-در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.7
-کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.8
-غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.9
-بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که اینده را فراموش می کنیم.10
-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.11
-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه انها می اندازیم،ولی برای جبران ان قدمی بر نمی داریم.12
-دائما دیگران را نصیحت می کنیم،ولی خودمان هرگز به انها عمل نمی کنیم.13
-همیشه اخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.14
-غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند،ولی ما شاعر و فقیه!15
-زمانی که ما مشغول کیمیا گری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.16
-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.17
-هنگامی که به هدف مان نمی رسیم،ان را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم،ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل ان نمی پردازیم.18
-غربی ها اطلاعات متعارف خود را روی شبکه های خبری در دسترس عموم قرار می دهند،ولی ما انها را برداشته و از همکارمان پنهان می کنیم.19
-مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.20
-غربی ها و بعضا دشمنان ما،ما را بهتر از خودمان می شناسند.21
-در ایران کوزه گر از کوزه شکسته اب می خورد.22
-فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.23
-برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن اخر کار استخاره می کنیم.24
-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.25
-به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.26
-چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.27
-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.28
-وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.29
-در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند،به جای اینکه به انها احترام بگذارند.30
-اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.31
-اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.32
-تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.33
-غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.34
-اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی،کابل کشی و غیره صد ها جای ان را خراب می کنیم.35
-وعده دادن و عمل نکردن به ان یک عادت عمومی برای همه ما شده است.36
-قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از ان حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.37
-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم





ذهن انسان همانند کامپیوتر عمل می کند ( البته صحیح تر اینه که کامپیوتر رو از رو ذهن انسان شبیه سازی کردن) و ممکن است که فایل ها ی مختلفی باز شود که نیازی به آنها نیست و یا حتی مانند ویروس نقش مخربی را برای ما بازی کنند و کل حافظه یا بخشی از توانائی های ما را مختل کنند !!!

خب در مورد کامپیوتر موضوع خیلی ساده تر است و ما می توانیم برنامه های اضافی و یا حتی مزاحم را راحت از بین ببریم یا با بستن یک پنجره از شر آن خلاص شویم ولی در مورد ذهن این طور نیست !!!

خیلی اوقات ذهن ما نیاز به برنامه ریزی جدید دارد و خیلی از افکار ما ممکن است برای خود و دیگران مخرب باشد. 

یکی از روش های خلاصی از دست افکار منفی برنامه ریزی ذهن با افکار مثبت می باشد، تا جائی که به مرور زمان افکار مثبت در ذهن ما نقش قوی و تعیی کننده تری را ایفا کنند. البته یادمان باشد که:1- برای این کار باید هدف و راه درست را خوب بشناسیم !!!

2- با ایمان کامل در مسیر آن گام برداریم !!!

3- هر روز و هر لحظه تمرکز بیشتری روی افکار مثبتمان داشته باشیم و به آن انرژی دهیم. ( یعنی به جای خلاصی از افکار منفی و فکر کردن به آنها که در واقع انرژی زیادی از ما می گیرد، به افکار مثبت بیاندیشیم)

4- باید توجه داشت که این افکار مثبت لااقل به اندازه سن ما، با ما بوده و باور ما را شکل داده است. پس برای افکار مثبت هم باید زمان را در نظر گرفت. تا جائیکه همانند نفس کشیدن با هر فکری یا عملی روی خوب سکه را ببینیم یا به عبارتی به تمامی مسائل پیرامون به دیده مثبت و پیام بنگریم نه یک آوار !!!

5- و از همه مهمتر در راهمان استوار و ثابت قدم باشیم و برای رسیدن به خواستمان باید مستمر اقدام کنیم !!! افکار انسان :


مقدمه تفکر گستره وسیعی از فعالیتهای ذهنی را دربرمی‌گیرد. هنگامی که تصمیم می‌گیریم چیزهایی را از بقالی بخریم یا برنامه‌ای برای تعطیلات خود تنظیم کنیم و یا درباره یک دوست بیمار دلواپس شویم . در همه این موارد سرگرم تفکر هستیم و انواعی از افکاردر ذهن ما جریان دارند. در واقع افکار انسان اشاره به این توانایی انسان دارد که ما می‌توانیم اشیا افراد و وقایع را در غیاب آنها تجسم و بازتابی کنیم و حتی تغییراتی در آنها اعمال کنیم. 


اهمیت افکار انسان افکار انسان اهمیت بسزایی در زندگی او خواهد داشت. در واقع همانگونه که قدرت تفکر با وجود منحصر به فرد خود در انسان ، انسان را از سایر موجودات متمایز می‌سازد تاثیرات عمیقی نیز روی زندگی او خواهد گذاشت. بر این اساس چگونگی افکار انسان ، چگونه درگیر شدن در افکار خود ، چگونگی سازمان دهی آنها و غلبه انواع خاصی از افکار بر ذهن فرد مورد توجه روانشناسان است.


انوع افکار انسان در یک طبقه بندی بسیار ساده افکار انسان در دو مقوله مثبت و منفی دسته بندی می‌شود. این نوع از دسته بندی بسیار مورد توجه روانشناسان مشاوره و بویژه مشاورانی است که دیدگاه شناختی دارند. این دسته بندی دو نوع افکار مثبت و منفی در انسان شناسایی می‌شود و اعتقاد بر این است که غلبه هر یک از آنها بر ذهن فرد شیوه زندگی او را در حدی وسیع نشان می‌دهد. بطوری که همین افکار ساده به راحتی ممکن است موجب تفاوت سبک زندگی فرد با سایرین ، یا با خود او در مراحل مختلف شود. 


افکار مثبت انسان بر اساس این دسته بندی افکار مثبت آن دسته از افکاری را شامل می‌شود که تاثیرات مفیدی بر ذهن و رفتار فرد به جای می‌گذارند، هدایت کننده هستند و اغلب موجبات زندگی دلپذیر را فراهم می‌سازند. افرادی که دارای چنین افکاری هستند کمتر در دام استرس و فشار روانی گرفتار می‌شوند و یا حداقل به راحتی خود را می‌توانند از چنین شرائطی رها کنند. این افراد اعتماد به نفس بالاتری دارند، دید خوبی نسبت به خود دارند و بطور کلی افکار آنها حول و حوش خوب بودن ، سالم بودن و واقع بین بودن دور می‌زنند. 


نمونه‌ای از افکار مثبت . من در موارد مختلف پیروز بوده‌ام هر چند شکستهایی نیز داشته‌ام. •من فرد کارآیی هستم. •لازم نیست همه مثل هم باشند. •بعضی افراد دروغ می‌گویند. 


افکار منفی انسان افکار منفی تحریک کننده هیجانات منفی در انسان هستند. که اغلب در اثر وقایع بیرونی که بار منفی دارند برای افراد ناراحت کننده هستند راه اندازی می‌شوند. این افکار چسبندگی فوق‌العاده‌ای در ذهن انسان دارند و درگیری و مشغله شدیدی برای صاحب خود ایجاد می‌کنند. افتادن در چرخه این افکار و عدم تلاش برای خارج شدن از این چرخه اغلب مشکلات جدی روانی را ممکن است به بار آورد. روانشناسان شناختی معتقدند اغلب اضطرابها و افسردگیها ، اختلالات ارتباطی ، مشکلات زناشویی و انواع مسائل دیگر از زندگی فرد ناشی از غلبه افکار منفی بر ذهن فرد است. بر این اساس هدف آنها گسترش حوزه و قلمرو افکار مثبت و به عبارتی مثبت اندیشی در افراد است. 


نمونه‌ای از افکار منفی •من همیشه شکست می‌خورم. •دیگران نیز باید مثل من باشند. •هیچ کس نباید دروغ بگوید. •من فرد به درد بخوری نیستم. 



افکار هدفمند در مقابل افکار بی‌هدف افکار انسان را از لحاظ اینکه از یک هدف یا اهداف ویژه‌ای پیروی می‌کنند یا نه نیز می‌توان دسته بندی کرد. افکار هدفمند آن دسته از افکاری هستند که بر اساس اهداف ویژه‌ای سازمان می‌یابند. و فرد با در نظر گرفتن آن اهداف ، افکار خود را نیز سازمان می‌دهد. بطوری که می‌تواند به صورت گام به گام به تهیه مراحلی بپردازد که موجب رسیدن او به اهدافش می‌شود. مثل افکار مربوط به حل یک مساله ریاضی یا افکار مربوط به برنامه ریزی درسی. 


برعکس افکار بی‌هدف ، بدون برنامه و بدون هدف ویژه‌ای ذهن فرد را درگیر می‌سازند خیالبافیها از جمله این دسته افکار هستند. که برنامه و سازمان مشخصی ندارند و ممکن است با یک عامل و محرک ساده را راه اندازی شوند و به حوزه‌های مختلف وارد شوند و سرانجام فرد به خاطر نیاورد که از کجا به این نقطه فعلی از افکار رسیده است. از شاخه به شاخه دیگر پریدن معمولا ویژگی این دسته از افکار است. هر چند جلوگیری وضع کامل این دسته از افکار وجود ندارد. اما از آنجا که اغلب در کارهای فکری فرد موجب ایجاد مشکل می‌شود و غالباً تمرکز فرد را به هم می‌ریزند لازم است با انواع تمرینات فکری تحت کنترل فرد قرار بگیرند

انرژی مثبت و منفی


تعریف انرژی منفی با اصطلاحات علمی سخت است ولی مسلما هر كسی آن را تجربه كرده است.این بدان مفهوم نیست كه آنها بد یا منفی هستند ولی به این معناست كه آنها با منبع درونی انرژی مثبت شان قطع رابطه كرده اند!شاید شما تجربه رفتن به جایی یا بودن با افرادی را دارید كه باعث می شوند احساس بدی پیدا كنید؛ احتمالا احساس خستگی بكنید.
گرچه سخت است علت دقیق ناراحتی تان را معلوم كنید ولی به هر حال آن را احساس می كنید. در عوض، امكان دارد شما در كنار بعضی افراد خودبه خود احساس بهتربودن و داشتن آرامش بیشتر بكنید.
این تجربیات اتفاقی نیست؛ اینها نتیجه تبادل مشخص انرژی است. وقتی شخصی انرژی كمی دارد، فقط بودن با فرد دارای انرژی زیاد به او نیرو می دهد، در عین حال از انرژی خود آن شخص اندكی كاسته می شود. انتقال انرژی از شخصی به شخص دیگر موجب برقراری تعادل و توازن می شود.
مثلا اگر شما احساس خوبی دارید و با كسی كه احساس بدی دارد ارتباط برقرار می كنید، بعد از مدتی آن فرد احساس بهتری پیدا می كند و احساس خوب شما كمتر خواهد شد. ممكن است این تغییر را خود احساس نكنید ولی طی چند ساعت یا چند روز متوجه می شوید كه احساس خوبی ندارید. درك این تشابه به توضیح تبادل انرژی مثبت و منفی كه همیشه در جریان است، بیشتر كمك می كند.وقتی منفی بافی می كنیم چه اتفاقی می افتدهرچه بیشتر منفی بافی می كنیم و راهی هم برای رهاساختن آن نمی یابیم انرژی خود را راكد نگه می داریم.
وقتی درگیر منفی بافی می شویم ممكن است سعی كنیم اعتماد و اطمینان داشته باشیم ولی وقتی دست به كاری خطیر می زنیم، همچنان دستخوش اضطراب و سردرگمی می شویم؛ بدین ترتیب اعتمادبه نفس ما زائل شده است. ما آرزوی درونی مان را برای فعالیت بیشتر و پیشرفت كردن احساس می كنیم ولی متوجه می شویم عقب نگه داشته شده ایم.
اما وقتی درگیر منفی بافی می شویم، شاید دلمان بخواهد شاد باشیم ولی احساس می كنیم كه با افسردگی و تأسف خوردن برای خود، بیشتر در خود غرق می شویم. لذت ما كم می شود و احساس می كنیم میل درونی مان شادبودن است اما آن را نمی یابیم. این فرایند در افرادی با حساسیت كمتر كه از كمبودهای خود بی اطلاع هستند، متفاوت است. آنها تاحدودی شاد هستند ولی این افراد از دیرباز مفهوم لذت بردن های واقعی را از بین برده اند.
فراموش نكنیم وقتی منفی بافی می كنیم ممكن است بخواهیم نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم ولی هنوز گرفتار احساس گناه و بی ارزشی هستیم. ما نمی توانیم خلوص، معصومیت و خوبی را كه حاصل آن است احساس كنیم.
ما به خاطر اشتباهات گذشته مان احساس تباهی و بیهودگی می كنیم و نمی توانیم خودمان را ببخشیم. در نتیجه احساس می كنیم در قبال دیگران مسئول هستیم. اگر هنگام كودكی برای اشتباهاتمان تنبیه می شدیم ممكن است خودمان هم مجازات كردن مان را ادامه دهیم.
روح های حساس، منفی گرایی دیگران را به درون خود می كشند چون آنها بیشتر در معرض خطر هستند. منفی گرایی كه آنها احساس می كنند تركیبی از منفی بافی های خودشان همراه با منفی بافی های دیگران است. آنها مانند اسفنج به هر جا كه می روند منفی بودن و احساسات منفی دیگران را به درون خود می كشند.
اما چیزی كه به دیگران اجازه می دهد حساسیت كمتری داشته باشند توانایی فرونشاندن احساسات است. بعضی افراد هنگام عصبانیت نیاز ندارند احساسات شان را مورد بررسی قرار دهند تا به احساس بهتری برسند. این افراد فقط می خواهند احساسات شان را انكار كنند یا نپذیرند و سرانجام به راه خودشان بروند. این روش برای افرادی كه حساسیت كمتری دارند مفید است ولی برای كسانی كه حساس ترند نمی تواند مفید واقع شود.
در واقع افراد، منفی گرایی خود را سركوب می كنند، آنها نه تنها این احساس شان را به دیگران منتقل می كنند بلكه منفی گرایی كمتری را از جهان جذب می كنند.تبادل انرژیافراد حساس كسانی هستند كه انرژی منفی بیشتری جذب می كنند. مگر اینكه خودشان از حساسیت شان به نوعی كم كنند. این افراد بسیار تأثیرپذیر هستند و اغلب زود مریض می شوند و نسبت به خودشان احساس منفی دارند.
در واقع بیش از حد خوردن یكی از راه های كم كردن حساسیت مان یا زائل ساختن احساساتمان است. وقتی افراد گرفتار هر یك از موانع موفقیت شخصی هستند، اغلب با انرژی مثبت خود واقعی شان قطع ارتباط می كنند و به جای آن انرژی منفی به بیرون می فرستند.
بعضی ها به دلیل نوع زندگی شان، دوستانشان و طرز فكرشان، انرژی منفی منتشر می كنند. این افراد ممكن است در تمام مدت یا بعضی اوقات این انرژی منفی را منتشر كنند اما افرادی كه با طبیعت واقعی خود بیشتر در تماس هستند، خودبه خود انرژی مثبت منتشر می كنند. بودن در كنار این افراد حال شما را عملا بهتر می كند، به همین دلیل است كه ما به سوی افراد موفق كشیده می شویم.
تخلیه انرژی منفینخستین گام در فرا گرفتن فرایند تخلیه انرژی منفی، رسیدن به آرامش بیشتر و مراقبه و برقراری تعادل است. درست همانطور كه شما توانایی جذب انرژی توسط نوك انگشتانتان را در مراقبه دارید، قدرت بیرون فرستادن آن را هم دارید.
دومین گام برای بیرون فرستادن انرژی منفی، فرستادن انرژی منفی به جایی است كه صدمه ای به آن نمی زند. انرژی منفی توسط طبیعت جذب می شود و صدمه ای به آن نمی زند. به همین دلیل است هنگامی كه گرفتار استرس یا اضطراب هستید، با رفتن به گردش در جنگل یا طبیعت خودبه خود به آرامش بیشتری دست پیدا می كنید. همچنین با توجه به همین موضوع بعضی افراد از رفتن كنار دریا یا درازكشیدن در آفتاب، لذت می برند. عوامل طبیعی با جذب انرژی منفی، انرژی مثبت منتشر می كنند.
گیاهان، گل ها و درختان معمولا بهترین هدف برای تخلیه انرژی هستند. برای اغلب افراد گل ها بسیار قدرتمند هستند و می توانند به بهبود حال آنها كمك كنند.
اكنون می توانیم درك كنیم كه چرا افراد از دریافت گل به عنوان هدیه خوشحال می شوند یا چرا وقتی می خواهیم به كسی ابراز علاقه كنیم به او گل هدیه می دهیم. وقتی شخصی گلی را به عنوان هدیه دریافت می كند، آن گل به او كمك می كند تا احساسات منفی خود را رها كند و به حس بهتری دست یابد.
محل دیگر برای تخلیه انرژی منفی ظرف پر آب، وان حمام، استخر، حوض یا دریاچه است.هرچه حجم آب بیشتر باشد قدرت تخلیه انرژی هم بیشتر است. آب، انرژی منفی را جذب می كند؛ برای حفظ جریان انرژی و استفاده از مراقبه و مدیتیشن منظم، مهم است روزانه 8 تا 10 لیوان آب بنوشید.
آتش عنصر نیرومند دیگری از طبیعت است كه ما می توانیم برای تخلیه انرژی منفی خود از آن استفاده كنیم. به اوقات خوشی فكر كنید كه می توانید دور یك آتش جمع شوید و داستان های مختلف تعریف كنید.
آتش قادر است انرژی منفی را از ما دریافت كند؛ بنابراین برای دورشدن از انرژی منفی می توانیم از آن استفاده كنیم.
این آگاهی مهم درباره انرژی می تواند به راحتی اشتباه فهمیده شود؛ مثلا ممكن است شخصی از بودن در كنار افرادی با انرژی منفی یا سرزنش كردن دیگران برای مشكلات، مضطرب شود.
اگر شما انرژی مثبت زیادی دارید، گرفتن انرژی منفی بخش اجتناب ناپذیر زندگی است. شما نمی توانید از آن فرار كنید. به جای اینكه درصدد اجتناب كردن از انرژی منفی باشیم، فقط نیاز داریم برای تخلیه كردن و رهایی یافتن از آن مصمم باشیم. این تبادل طبیعی انرژی بسیار شبیه وضع هوا در طبیعت است. یك سیستم فشار ضعیف همیشه یك سیستم فشار قوی را جذب می كند. جریان هوای گرم همواره در یك اتاق سرد بالا می رود. اگر خانه شما گرم و راحت است و پنجره ها دو جداره نیستند، در زمستان جریان هوای سرد را خواهید داشت و گرمای درون تحت تأثیر سرمای بیرون قرار خواهد گرفت؛ حتی اگر دست تان را به پنجره نزدیك كنید، جریان هوا ر احساس می كنید. طبیعت همیشه در جست وجوی تعادل است. به همان صورت، وقتی كه شما انرژی مثبت زیادی دارید، انرژی منفی را هم جذب می كنید.
رمز موفقیت شخصی این است كه با شارژ مجدد می توانید ادامه دهید و سپس انرژی منفی را كه جذب می كنید تخلیه كنید. كوشش برای اجتناب از انرژی منفی در صورتی مهم است كه خسته و بیمار هستید. ولی اگر هر روز با مراقبه و مدیتیشن و دریافت آرامش و رهایی به هر طریقی كه خود سراغ دارید، خود را تقویت سازید و سپس عشق خود را با اطرافیان تقسیم كنید، بیشترین رضایت خاطر را خواهید داشت. همچنان كه قدرت تان را برای جذب انرژی مثبت و تخلیه انرژی منفی تقویت می كنید، مقابله با چشمان منفی گرا شما را نیرومند می سازد.
منبع : hamshahrionline.ir