۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

زبان شناسی و مطالعه ی زبان





زبان شناسی یعنی مطالعه علمی زبان  یا بعبارتی دیگر یعنی شناخت و مطالعۀ زبان بشری بطور علمی ، یعنی بصورت توصیفی و نه تجویزی .
تمامی نمودهای زبانی انسان ، خواه مربوط به اقوام بدوی یا ملل متمدن و خواه متعلق به دوران باستان موضوع زبانشناسی را می سازد.
وظیفه ی زبانشناسی عبارتست ازتوصیف و بررسی تاریخی تمامی زبانهای قابل دسترسی، به منظور فراهم ساختن تاریچخه ی خانواده های زبانی و تا حد ممکن بازسازی زبانهای مادر هر خانواده.
زبانشناسی با دیگر علوم روابط نزدیکی دارد . اما از هر سو که به مسئله ی زبان نزدیک شویم هیچ جا با موضوع زبانشناسی در تمامیت آن رو به رو نخواهیم شد و همیشه به سر این دو راهی می رسیم که یا تنها به یک جنبه از مسئله توجه کنیم که در اینصورت ابهاماتی بوجود خواد آمد و یا از چند جنبه مختلف آنرا بررسی کنیم که در اینصورت موضوع زبانشناسی همچون توده ای مبهم از پدیده های متفاوت جلوه گر خواهد شد که میانشان پیوندی نیست.
موضوع محسوس و مورد بررسی دانش زبان فراورده ای اجتماعی است که در مغز هر کس به ودیعه گذاشته شده است ؛ یعنی زبان .
اما این فراورده در هر جامعه ی زبانی متفاوت است. آنچه ما با آن سرو کار داریم زبانها هستند. زبانشناس ناگزیر است تا حد امکان تعداد زیادی از این زبانها را بشناسد تا با بررسی و مقایسه ی آنها ، آنچه میانشان اشتراکی جهانی دارد ، مشخص شود.
زبانشناسان می کوشند هر آنچه را سخنگویان بدیهی می انگارند به صورت صریح بیان کنند. در این ارتباط بویژه ساختار حشودار را به یاد داشته باشید که برای کارآمدی گفتار نقش اساسی دارد. برای حصول اطمینان در این باره باید به معنی واقعی کلمه، بسیاری از ترکیبات گفتار کنار گذاشته شوند. به سخن دیگر حذف آنها باید قاعده مند باشد. این قواعد در زبانهای مختلف متفاوت اند و قواعد حاکم بر هر زبان واقعی و محوری اند.
زبان شناسی در نیم قرن گذشته تحت سیطره ی مباحثی بوده که عبارتند از انواع واحدهای متمایز در زبانها؛ قاعده های موجود در زبانها؛ چگونگی سازگار شدن قواعد با یکدیگر؛ و چگونگی سازمان یافتن نظام های فرعی در کل نظام زبان. این مباحث همانا هسته ی اکثر درس های زبان شناسی می باشد.
زبان چیست ؟
توجه داشته باشید که در زبان فارسی و برخی زبانهای دیگر مثل انگلیسی و آلمانی، تنها یک واژه برای ( زبان ) و ( زبان بشری یا قوه ی ناطقه ) وجود دارد .
language  -   sprache

درحالیکه دربرخی زبانهای دیگرمثل فرانسه و ایتالیایی دو واژۀ متفاوت برای آنها بکار برده میشود.
langue    -   lingua
langage  -  linguaggio

 و جالب اینکه در زبان فارسی به عضوی که در دهان قرار دارد نیز زبان گفته میشود. حال آنکه در زبان انگلیسی به آن  tongue میگویند. 

برای ما زبان نباید با قوه ی ناطقه اشتباه شود. زبان تنها بخشی مشخص و با این همه بخش اساسی از قوه ی ناطقه است. زبان در عین حال فراورده ای اجتماعی و نیز مجموعه ای از قراردادهای ضروری است که از طرف جاممعه مورد پذیرش قرار گرفته تا افراد بتوانند قوه ی یاد شده را به کار اندازند. قوه ی ناطقه در کلیت خود چند گانه و ناهمگن است. این پدیده در آن واحد از یک سو به زمینه های مختلف فیزیکی، فیزیولوژی و روانی و از سوی دیگر به زمینه های فردی و اجتماعی تعلق دارد.
زبان پدیده ای کاملاً مشخص در مجموعه ی داده های ناهمگن قوه ی ناطقه است. این پدیده را می توان در بخش معینی ازمدار گفتار جای داد که در آن یک تصویر شنیداری با یک مفهوم پیوند می یابد.
زبان بخش اجتماعی قوه ی ناطقه و مستقل فرد است که به تنهایی نه می توان آنرا آفرید و نه می توان تغییر داد.
زبان تنها به سبب نوعی قرارداد موجودیت می یابد که میان اعضای جامعه بسته شده است.
زبان نسبت به گفتار چنان پدیده ی متمایزی است که یک فرد لال می تواند در صورت درک نشانه های آوایی که می شنود، کاربرد آن را برای خود جفظ کند.
زبان متمایز از گفتار موضوعی است که می تواند جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.
زبان ماهیتی همگن دارد، در حالیکه قوه ی ناطقه ناهمگنی خاص خود را داراست. زبان نظامی از نشانه هاست که در آن پیوند میان معنی و تصویر صوتی نقش اساسی دارد و در آنجا هر دو بخش نشانه های زبان ، دهنی اند.
زبان نظامی  است از نشانه ها که بیانگر افکارند.
زبان  وسیله ایست جهت برقراری ارتباط . مثل زبان حیوانات ، زبان تصویر و نقاشی ، زبان موسیقی ، زبان کامپیوتر و ریاضی.
زبان می تواند صوتی  یا غیر صوتی باشد. حیوانات علاوه بر صدا از طریق بو، نور، حرکات، رنگ و حتی الکتریسیته با هم ارتباط برقرار کنند. پرندگان با آوازشان ، میمون ها با حرکات بدنشان ، زنبور عسل با نوعی رقص و برخی دیگراز حیوانات همچون سگ با تولید بوهای مختلف از بدنشان، مارماهی با ضربات الکتریکی و ...با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.
در حقیقت تمامی زبانها یک ویژگی مشترک دارند و آن اینست که همگی یک نظام ارتباطی هستند برای انتقال پیامی از فرستنده به گیرنده. هر زبان دارای کد یا رمز مخصوص بخود میباشد و با این کدها می توان یک پیام ساخت. برای برقراری ارتباط ابتدا فرستنده کد ارتباطی را بصورت یک پیام ارتباطی کدگذاری می کند، سپس گیرنده پیام دریافتی را کدخوانی میکند، تا منظورفرستنده را دریابد.البته شرط اولیه برای برقراری ارتباط اینست که هر دو طرف کدهای ارسالی را بشناسند.
  برای نمونه به زبان مورس میتوان اشاره کرد که کدهای آن خط  و نقطه است. ازترکیبات مختلف خطها و نقطه ها، نشانه ها یی بوجود می آیند برای ارسال پیام . اما اگر کسی آنها را نشناسد قادر به برقراری ارتباط نخواهد شد. مثلا:
   . . .   =   S
- - -  =  o
 .  -   =  A
. . . - - - . . .   =   SOS  = save our souls
در زبان مورس سه نقطه  سه خط  سه نقطه به معنای کمک است.

رومن یاکوبسن زبانشناس روس شش فاکتور را در برقراری ارتباط لازم می داند :
گوینده - رمزگان - پیام - راه عبور ( کانال ) - مرجع پیام - شنونده

تمامی زبانها براساس نشانه شکل می گیرند. اما نشانه چیست؟
ساده ترین تعریف نشانه اینست :
نشانه چیزی است برای نشان دادن چیز دیگر، که می تواند طبیعی و یا قراردادی باشد.
مثلاً دود که نشانۀ آتش است ، یک نشانۀ طبیعی است. همچنین تب که نشانۀ بیماری است یا خمیازه که نشانۀ خواب آلودگی است. اما چراغ  قرمز راهنمایی و رانندگی که نشانۀ ایست است و دیگرعلائم راهنمایی و رانندگی نشانه هایی قراردادیند.
نشانه های  زبان هم از نوع نشانه های قراردادی هستند.
 زبان انسان:
 زبان بشری ویژۀ انسان هاست و ویژگی های منحصر به خود را دارد.
گویشوران بومی یک زبان کسانی هستند که به طور طبیعی آن زبان را در کودکی فراگرفته اند ، اما فراگیری زبان بشری مانند زبان حیوانات بصورت غریزی نیست.
دامنه و تنوع تجربه و تفکر بشر بار سنگینی بر دوش زبان میگذارد. از آنجا که ارتباط محدود به مجموعه ای از موضوعات مشخص نیست ، کار زبان نباید به فراهم آوردن مجموعه ای از پیامهای از قبل آماده شده محدود باشد. بلکه باید در پاسخ به تجربه ها ، موقعیت ها و افکار جدید ، ابتکار و نوآوری را ممکن سازد. یعنی بطور خلاصه زبان بشر باید خلاق باشد.
زبان با وجود برخورداری از خلاقیت ، تابع محدودیت ها و قواعد مشخصی است ، یعنی ساخت وابسته است.
زبان بشری برخلاف زبان حیوانات قادر است با تعداد محدودی نشانه ، تعداد نامحدودی پیام بسازد .
همانطور که گفته شد گویشوران یک زبان ، نظامی را می شناسند که آنها را قادر می سازد تا گفته های جدید را تولید و درک کنند. این دانش ناخودآگاه را توانش زبانی می نامند. هنگامیکه این دانش زبانی به فعل درآید ، به آن کنش زبانی می گویند.
جای تردید نیست که انسان توانایی خاصی برای کاربرد زبان دارد که دیگر مخلوقات فاقد آنند . تطبیق مکانیسم های فیزیولوژیک خاص برای نیل به اهداف زبانی تنها در طی تکامل انسانها رخ داده است . اندامهای گویایی ( ششها - حنجره - زبان - دندانها - لبها ...) در اصل برای گفتار تکامل نیافته اند ، اما هرگونه کاربرد غیرزبانی این اندامها در کنار یک کاربرد زبانی میباشد. هر یک از این اندامها در انسان بسیار تخصصی شده است و به فرامین مغز دقیق تر پاسخ می گوید. این تخصیص نه تنها در دیگر پستانداران عالی همچون میمونها مشاهده نمی شود، بلکه حتی در نزدیکترین خویشاوندان نخستی ما (شامپانزه ، اورانگوتان و گوریل)  نیز چنین تخصیصی وجود نداشته است. پرده های صوتی شامپانزه ها پرچربی است ، درصورتیکه پرده های صوتی انسان ماهیچه ای است . راههای عصبی بین مغز و پرده های صوتی شامپانزه ها مانند انسان ها تکامل یافته نیست و حنجرۀ شامپانزه ها تا داخل حلق ادامه دارد که باعث کاهش دامنۀ اصوات می شود. 


                      نخستیها


                  میمون آدم نما



                     نسناس



  هومینید              پانگید      هیلوبیت



    اجداد انسان              اورانگوتان                گیبون
                    

                    شامپانزه
                   


                      گوریل


 هوموساپینس گونه ی اندیشه ورز و هومولوکوئنس گونه ی زبانور است.
نزدیکترین خویشاوندان کنونی ما عبارتند از شامپانزه و گوریل و بعد از آن میمون های بی دم و فراتر از آنها نخستیان. اینها حیواناتی هستند که می توان رفتارشان را در تلویزیون تماشا کرد و صدایشان را شنید. حیواناتی که گاه بسیار پرسر و صدایند. اما به نظر می رسد که آواهای آنها مجموعه ی محدودی را تشکیل می دهد. این حیوانات با حالت چهره و حرکت دست و لمس هم ارتباط برقرار می کنند.
زبان را باید نوع خاصی از رفتار کلامی به شمار آورد. شکلهای پیچیده ی دیگری از رفتار کلامی وجود دارد که الزاماً زبان به معنایی که ما می شناسیم نیستند. بین زبان به معنای عام آن و هر آنچه در نخستیان مشاهده می کنیم شباهت اصولی وجود ندارد.
آخرین خویشاوند نزدیک ما در اروپا گونه یا زیرگونه انسان نیندرتال بوده است که چند ده هزار سال پیش منقرض شد. ممکن است که انسانهای نیندرتال فاقد زبان ، با تعریفی که ما از زبان داریم بوده اند . در دهه ی 1970 گفته شد که آناتومی آنها این امکان را نمی داده است که مصوت هایی شبیه آنچه ما به کار می بریم را طوری تولید کنند که قابل تمیز باشند. به هر حال اگر معنای وسیع تری از زبان را مد نظر قرار دهیم ، از روی شواهد باستان شناختی رفتارهای دیگر ، می توانیم منطقاً حدس بزنیم که آنها زبان داشته اند . همچنین بعید نیست که برخی از خواص عمومی زبان اول بار تحت تأثیر لزوم ارتباط مؤثر در جمعیت های مختلف انسانی بوحود آمده باشد.
زبان انسان را می توان به مثابه مجموعه ای از جملات ایده ال دانست که از روی جملات مسموع قابل حدس زدن است و یا اینکه برای سخنگویان پذیرفتنی است. تعریف نوام چامسکی در دهه ی 1950 از زبان چنین است:
زبان مجموعه ای ( متناهی یا نامتناهی ) از جملات است که هر یک از نظر طول محدودند و از مجموعه ای محدود از اجزا ء ساخته می شوند...
سخن گفتن به یک زبان بطور خلاصه « دانستن » آن است و « دانش » حداقل یک زبان در هر کسی در دوران کودکی پدید می آید ، آنچنانکه بروز آن در ذهن هر کودکی به صورت انفرادی است. شکل هر زبان ، به معنی دقیق کلمه ، ممکن است حتی در میان مردمی که ظاهراً شبیه هم صحبت می کنند متفاوت باشد، زیرا هر ذهنی در مواجهه با تجارب فردی و تا حدی به طور مستقل شکل می گیرد. 

زبان حیوانات
زبان حیوانات برخلاف زبان انسان غیرقراردادی است. برای مثال میمون ها ترس خود را بطور خودبخودی با ایجاد صدا اعلام می کنند.
برخی زبانشناسان برای زبان حیوانات از اصطلاح  محرک - وابسته استفاده می کنند. یعنی ارتباط میان حیوانات تنها هنگامی رخ می دهد که در معرض محرک خاصی مانند غذا ، دشمن یا جفت خود قرار گیرند.
زبان زنبور عسل یکی از پیچیده ترین و پیشرفته ترین زبانهای حیوانات محسوب می شود. زنبورهای کارگر بوسیلۀ حرکات بسیار جالبی محل منبع غذا ، فاصله  و کیفیت آنرا به دیگر زنبورهای داخل کندو اطلاع می دهند. این حرکات که بصورت عمودی، افقی و دایره ای انجام می شوند، با پیام های ارسالی ارتباط ذاتی ندارند و قراردادی محسوب می شوند. اما موضوع ارتباط زنبورعسل بسیار محدود است. آنان تنها قادرند اطلاعات مربوط به منبع غذا را به هم منتقل کنند. همچنین زبان زنبورعسل بطور فطری و ژنتیکی از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود. یعنی یک زنبور عسل کارگر بدون فراگیری از دیگر زنبوران قادر به انجام این حرکات است.

ویژگی های زبان انسان و مقایسۀ آن با دیگر موجودات :

تخصصی
نظام زبانی بشر تنها در خدمت ایجاد ارتباط است و نه چیز دیگر. هدف از گفتار ارسال پیام است. رقص زنبور عسل و فریادهای پرندگان و نخستی ها هم احتمالاً تخصصی است.
معنادار
زبان بشر قادر است هرمعنایی را بدون محدودیت از طریق نمادهای قراردادی انتقال دهد . درصورتیکه دامنۀ معنایی زبان حیوانات بسیار کم و محدود است.
قراردادی
میان صورت و معنای نشانه های زبانی بشر رابطۀ ذاتی یا طبیعی وجود ندارد، بلکه این رابطه قراردادی است.  رقص زنبور عسل تاحدی قراردادی است. اما آواز پرندگان و فریاد میمونها غیرقراردادی است.
تمایزدهنده
نظام ارتباطی انسان شامل واحدهای قابل تجزیه و قابل تکرار آوا ، هجا ، واژه است. رقص زنبور عسل شامل دو یا سه نوع متمایز است ، اما این حرکات غیرقابل ترکیبند.
جابجایی
انسان ها قادرند راجع به رخدادهایی که از نظر زمانی و مکانی دورند صحبت کنند. در رقص زنبور عسل مشخصۀ جابجایی بصورت محدودی دیده می شود، اما در دیگر حیوانات این ویژگی وجود ندارد. بقول برتراند راسل یک سگ هر قدر به شیوایی پارس کند نمی تواند به شما بگوید که والدینش تهیدست اما شریف بوده اند !
زایایی
انسان قادر است در مورد هر موضوعی پیام جدیدی تولید کند. زایایی دررقص زنبور عسل  و در فریاد برخی از انواع میمونها بصورت محدودی دیده شده است.
دوگانگی
در زبان بشر از ترکیب تعداد محدودی واج ، واحدهای بزرگتری به نام واژه  بوجود می آیند. همچنین همنشینی واژگان در کنار هم جمله ها را می سازد. در هیچ یک از نظام های ارتباطی حیوانات این ویژگی دیده نشده است.
انتقال به نسل جدید
زبان انسان از طریق آموزش ( اکتسابی ) و نه بصورت غریزی
( فطری ) از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. اما در حیوانات انتقال زبان از نسلی به نسل دیگر بصورت فطری و غریزی می باشد. البته در آواز برخی پرندگان آموزش دخیل است. چند نوع پرنده هستند که اگر از شنیدن آواز در مراحل اولیۀ زندگی خود محروم شوند، نمی توانند آن آوازها را بطور کامل بخوانند.
قابلیت یادگیری
انسان قادر است زبانهای دیگر را هم فراگیرد. اما حیوانات تنها  زبان تخصصی وراثتی خود را می دانند و قادر به فراگیری زبانهای دیگر نیستند.
تبادل پذیری
تمام انسانها می توانند هر پیامی را بفرستند و هر پیامی را دریافت کنند. درصورتیکه رقص زنبورعسل مختص زنبورهای کارگر است و آواز پرندگان مختص پرندۀ نر است. اما تولید صوت توسط نخستی های انسان ظاهراً تبادل پذیر است.
بازخورد
تنها انسان ها بر برونداد زبان خود ، یعنی آنچه تولید می کنند نظارت دارند و می توانند آنرا اصلاح کنند. همچنین تنها انسانها هستند که می توانند از زبان برای توصیف زبان استفاده کنند.
حیله گری
انسانها قادرند سخن دروغ یا بی معنا بگویند، این ویژگی تنها در زبان بشر دیده می شود. البته بعضی از انواع پرندگان می توانند تا حدی آوازهای مختلف را یاد بگیرند و با درآوردن ادای آن برای نشان دادن برتری خود در قلمروشان استفاده کنند. 

چگونگی تولید آواهای زبانی:
ابتدا هوای بازدم از ششها وارد نای میشود ، سپس به حلق و حنجره میرسد ، در سیب آدم از میان پرده های صوتی عبور میکند و به کام میرسد. دربرخی آواها هوا از حفرۀ بینی و در برخی دیگر از مجاری دهان خارج میشود.

نشانۀ زبانی :
در زبان هر واژه یک نشانه است.
پیرس زبانشناس فرانسوی نشانه را دارای سه وجه میشمارد : نمود که شکل ظاهری نشانه است - تفسیر که معنای نشانه است - موضوع که مرجع نشانه است.
در عوض سوسور زبانشناس پرآوازۀ سوئیسی نشانۀ زبانی را دارای دو وجه دال و مدلول می شمارد. او دال را تصویر صوتی و مدلول را تصویر ذهنی ما از شئ می نامد.
تصویر صوتی با صوت تفاوت دارد ،  چرا که صوت فیزیکی و عینی و قابل اندازه گیری است . یک واژه را هر بار تلفظ کنیم با دفعۀ بعد تفاوت دارد، اما تصویر صوتی آن همیشه یکی است .زیرا تصویر صوتی پدیده ای ذهنی است و به نظام زبان تعلق دارد. معمولاً رابطۀ میان دال و مدلول ازانگیزش تاریخی برخوردار است. اما چون امروزه این رابطه را بخوبی نمی شناسیم آنرا قراردادی می دانیم.
البته گاهی این رابطه کاملاً قراردادی نمی باشد، بلکه تا حدودی انگیخته است ، یا بعبارتی نیمه انگیخته میباشد. در واژه هایی که نام آوا نامیده میشوند و تقلیدی هستند از آواهای طبیعی و صدای حیوانات مانند : چک چک  - تیک تاک - شلپ شلپ - بق بقو - قوقولی قو .....و همچنین در واژه های ترکیبی مانند هواپیما - دربازکن - پوست کن - فرودگاه و غیره  که از معنای تک تک واژه ها میتوان به معنای کل واژه پی برد .در برخی زبانها مثل زبان مالایی جمع واژگان بصورت تکرار است.
orang = sing                  orang orang = plr
انسانها                                            انسان          
 به این رابطه، رابطۀ تصویری میگویند.
iconism
که واژه ایست برگرفته شده از واژۀ آیکون به معنای تصویر ، مثل آیکون های کامپیوتری که معرف های گرافیکی عملکردهای کامپیوتر هستند. ( تصویر قیچی به معنای بریدن - تصویر ذره بین به معنای بزرگ کردن .....)




۱ نظر:

  1. tnx 4 sharing these inf

    bee's dancing and birds' song were 2 questions of the ling entrance exam

    پاسخحذف