۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

حق یک نفر در میان هفتاد میلیون نفر

صدق و کذب ، حق و ناحق ، مستدل و نامستدل دوگانه هایی هستند که جدل و مباحثه کلامی بر سر تعیین آنهاست
اینک اگر بگویی این کلمه حق است چون همه آن را به حق می دانند
حقانیت را منوط به چیزی خارج از منطق خود کرده ای
در ادبیات آدم خواران جویدن خرخره ی غیر خودی حق است
اگر بگویی این کلمه کذب است چون جناب سلطان یا خلیفه آن را کذب می داند ،
حقانیت را وابسته به دهان صاحب قدرت کرده ای
اگر بگویی این کلمه درست و راست است چون گوینده درباره ان خیلی قشنگ حرف می زند
باز هم درونمایه کلمه را با بلاغت گوینده اش حقانیت بخشیده ای
اگر بگویی این گفته درست است چون نیاکان ما درستش دانسته اند
باز به نحوی دیگر از اصل مطلب فرار کرده ای
اگر صدایی را که هفت کانال تلویزیون و دهها سایت اینترنتی در گوش و ذهنت می کوبند به سبب شدت و کثرت و تکرار باور کنی
حتی اگر آن صدا فی نفسه برحق باشد تو خود را به دست مغزشویی صنعت فرهنگ سپرده ای
در همه این مصادیق تفکر به نفع قدرت تعطیل می شود
«ا«دیروز در تهران باران بارید
من این گزاره را تصدیق می کنم چون دیروز شخصا در تهران بودم و سرم خیس شد
یکی در رسانه ملی می گوید
در دولت من هیچ روزنامه ای بسته نشده است
می روم از روزنامه فروشی سر کوچه می پرسم دو هفته پیش کدام روزنامه را بستند، ماه پیش چی ، سال پیش چی؟
روزنامه فروش روزنامه های توقیف شده را نام می برد
همین کلام کافی است تا آن گفته را صرف نظر از گوینده اش نادرست بدانم
از اینجا می توان دریافت که حقانیت هر فکری به منطق درونی آن فکر و حقانیت هر کلامی به حقانیت مضمون آن بستگی دارد
ممکن است در یک جامعه هفتاد میلیونی در مورد خاصی یک نفر و فقط یک نفر درست بگوید و باقی غلط؟؟؟؟
عدداندیشی البته در تعیین حکومت مردم سالارانه چاره ای است که بدیلی حز دیکتاتوری ندارد
سخن بر سر حقی همگانی است و تعیین دولتی که این همگان را نماینده و وکیل است
و این وکالت به نحو برابر باید شامل همه شود
چه رای به ان دولت داده باشند چه نداده باشند .
   ملت یکدست نیست تنوع قومی ،تکثر اندیشه ها و گوناگونی منافع شغلی و طبقاتی را نمی توان جز با قهر به تبعیت از فکر واحدی واداشت
به فرض که آن فکر حقانیت مطلق و جاودانه داشته باشد
در اینجا از وفاق جمعی بر سر آنچه مال همه ، حق همه و سرنوشت کل جامعه است سخن می رود
وظیفه حکومت نیز حمایت و تامین آزادی فکر است ، چه فکری که از آن یک نفر است و چه فکر اکثریت
دموکراسی صرفا شیوه ای از شیوه های حکومت نیست
بل تنها شیوه ای است که به حقانیت عقل جمعی نزدیک می شود
ممکن است در سیاست به مفهوم شهرداری حقانیت مطلقی وجود داشته باشد
اما تا خود شهروندان به این حقانیت نرسیده باشند هیچ حکومتی جز با زور نمی تواند به اسم این حقانیت حکومت کند
از سوی دیگر اگر چنین حقانیتی وجود داشته باشد
ملت تنها از طریق دموکراسی می تواند گام به گام به جایی برسد که عقلانیت جمعی اش همان حقانیت مطلق گردد
سیاوش جمادی - مهرنامه 89

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر