۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه

شعر فروغ از جنبه معنایی


باز آفرینی معنا باورها و مایه های فرهنگی از هنرمندی بر می آید که روح زمانه را دریافته و این توانایی را داشته که با هنر خود تعبیر هوشمندانه ای از هستی و نیستی ارائه دهد
پر واضح است که مرگ ، زندگی ، حقیقت ، هنر ، علم و آگاهی اموری پایدار و از چشم اندازها و بسترهای دائمی مناقشه و مباحثه برای نوع بشر خواهند بود
در این بین آنچه که تغییر می کند نوع نگاه انسان است 
امروزه روان کاوی معاصر لیلی و مجنون را بیماران روانی معرفی می کند 
پذیرفتن این فرض مستلزم این پیش فرض است که برهنگی بتواند مشکلات روحی روانی انسان معاصر را حل نماید 
آیا تجربه تمدن امروزی این مسئله را تأیید می کند؟
این گونه پیش فرق ها درست یا نادرست مبین واقعیت هایی است که در نوع خود وجود دارند و موضوع و محور بحث در آنها همواره جز انسان نوعی چیزی نبوده و نیست
از مشکلات عمده ای که همواره گریبانگیر بشر بوده ، قرائت های انحصاری از معنی است و این مشکل ریشه در شبکه های پیچیده ی ساختار و ساختارگرایی دارد 
این ساختارها که اغلب فراتر از قدرت فردی و گاه اجتماعی عمل کرده و باعث می شود که بسیاری از علائق و ایده ها پایمال شده و این خود همواره عامل مهمی در یاس و روان پریشی و مسخ تاریخی نوع بشر بوده است 
باید به کمک نقد تا حد ممکن این ساختارها را تعدیل کرد و از این طریق با افزودن  به فضای تفاهم و خرد جمعی ، حداقل آرامش مورد نیاز را به دامن فرد و جامعه بازگرداند
چنین به نظر می رسد که هر شکل و گفته ای حتی خفیف ترین نوع آن ، از یک ساختار بهره ور است
از این رو تصور کردن یک نظام انسانی ، بیرون از چارچوب و ساختار ( حتی در شکل یک مدینه فاضله ) امری بسیار دور از ذهن به نظر می رسد
مسئله قریب به یقیین اینست که ساختارهای تک بعدی و تک قطبی امروزی در آینده جای خود را به شبه ساخت ها ، ساختارهای چندگانه و به شدت انعطاف پذیر بدهند


فروغ آنچنان که می کوشد راه خود را در زبان و ذهن بگشاید و آن گونه که آگاهانه می کوشد با نگرشی تازه بین ادبیات گذشته و معاصر پلی بزند و چنان که می رود تا هویت خود را با آبستن کردن زمان بیافریند ، بطور پیوسته و به شکل های مختلف از واژگان من و تو استفاده کرده است و در بیان باورها و تجربیاتش از این دو واژه به شکل های گوناگون سود می برد


فروغ در دوره نخست شعری بطور مکرر از واژگان من و تو استفاده می برد
در این دوره می بینیم که بعلت نداشتن زبان مشخص و نبودن اندوخته ی ذهنی آنچنان مایه دار ، موجی از تکرار و تقلید برشعر حاکم است که این شرایط با آنچه در دو مجموعه ی ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد و تولدی دیگر آمده بکلی متفاوت است


در این دو مجموعه که بایستی آنرا دوره دوم از گسترش بعد شخصیت شاعر در ظرف زمان به حساب آورد ، ما با ذهنیتی گسترده و بسط یافته که اغلب واژگان من و تو را به ما بدل می کند مواجه ایم و از من گرایی و فردگرایی در دوره ی اول شاعر چندان خبری نیست
منی که در اینجا امده نتیجه ی تکامل روحی - روانی شاعر است که جنبه ی اجتماعی آن به مراتب قوی تر و غنی تر است 
این من منی است اندیشناک و سوخته با لایه هایی از یأس و امید ، طنز و طعنه ، عشق ، جبر ، اختیار ، قبول ، انکار ، شک و یقیین که فراگرد آن پر از سوال و ابهام است
هر چند تصویرهای خصوصی و صورت های ذهنی و خیالی فاقد ارزش های تاریخی ، اجتماعی و زبانی هستند ، اما باید دقت کرد زمانی که این تجربیات به شکل گفتگو  یا کلام یا تصویر درآمدند و به اصطلاح قرائت زبانی پیدا کردند ، در تجربه های شخصی و اجتماعی موثر افتاده و ارزش پیدا می کنند
چه بسا بسیاری از خاطرات و تجربه های ارزنده بعلت عدم قرائت های زبانی به معرض ظهور نرسیده اند و از بین رفته اند و این موضوع چندان جای بحث ندارد
اما زمانی که تجربیات ما به گفتگو بدل شدند شکل قضیه فرق می کند
شکی نیست که ما و زندگی ما جدا از دیگران و تجربه های آنان نیست 
اگر ما به این عقیده باور نداشته باشیم و تمام تجربیات بشری را مطلق خصوصی و مطلق ذهنی و به نوعی بی ارزش تلقی کنیم ، این به معنای انکار گذشته خود است با تمام روایات تاریخی ، علمی ، ادبی و فلسفی آن و چنین امری یعنی فاتحه بر تمام تلاش ها و مجاهدت های انسانی و خط بطلان کشیدن بر تمامی دایره المعارف ها و فرهنگ لغت ها
در حال حاضر چنین به نظر می رسد که ملت ها به شکلی در حال جستجو کردن خود در کتب ، سنگ نبشته ها ، آثار باستانی و در مجموع در قرائت های زبانی هستند و سالیانه انرژی وقت و بودجه ی هنگفتی را نیز صرف این کار می کنند 
از این کار چنین بر می آید که من حضور دارم بدین سبب که نسبتی با زبان و باورهای گذشته ی خود دارم ، من گذشته را به یاد می آورم و می خوانم و می نویسم
و این خواندن و نوشتن مرا حفظ می کند و می رود که من نیز روایت دیگری از این خواندن و نوشتن پی در پی باشم




برگرفته از کتاب منِ فروغ نوشته رضا روشنی 








فروغ فرخزاد

۸ دی، ۱۳۱۳ - ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه‌های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت.
فروغ با مجموعه‌های «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گسترده‌ای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.
بعد از نیما یوشیج فروغ، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونه‌های برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار گردید.





جام شراب وصل - مولوی

جام شراب وصل مولوی






ای از کرم تو کار ما راست
هر جای که خرمی ست ما راست
عاشق به جهان چه غصه دارد
تا جام شراب وصل برجاست 






سهراب سپهری




صدا کن مرا 

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم 

و خاصیت عشق این است

بیا زندگی را بدزدیم 

آن وقت میان دو دیدار قسمت کنیم


بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را





قشنگ يعني تعبير عاشقانه ي اشكال

و عشق تنها عشق

تو را به گرمي يك سيب مي كند مانوس

و عشق تنها عشق

مرا به وسعت اندوه زندگي برد

مرا رساند به امكان يك پرنده شدن





وصل ممکن نیست

همیشه فاصله ای هست

اگر چه منحنی آب بالش خوبی است

برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر

همیشه فاصله ای هست

دچار باید بود

وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف

حرام خواهد شد

و عشق

سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست

و عشق


صدای فاصله هاست






















بیا تا گناه کنیم


    • بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم 


      و تازه داشته باشد ، بیا گناه کنیم


      نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بود


      بیا که نامه ی اعمال خود را سیاه کنیم




      بیا به نیم نگاهی و خنده ای و لبی

      تمام آخرت خویش را تباه کنیم

      به شور و شادی و شوق و شراره تن دهیم

      و بار کوه غم از شور عشق کاه کنیم

      زنده زنده در آغوش هم کباب شویم

      و خنده، به فرهنگ مرده خواه کنیم

      گناه ، نقطه آغاز عاشقی است، بیا

      که شاید از سر این نقطه عزم راه کنیم



      اگر بخاطر هم عاشقانه برخیزیم


      نمی رسیم به جایی که اشتباه کنیم


      فرامرز عرب عامری



شراب وصل





نگاهم کن

با اشاره ای 
گوشه چشمی
صدایم کن 
با دمی یا بازدمی 
تا ...
مست  شوم 
نیست  شوم
هست شوم
با شراب وصل
 تو  ...



ستایش میکنم " تو " را

با تمام احساسم

"تو" که عشق ورزیدن را

به من اموختی

"تو" که تنها

عشق مطلقی

"تو" که تنها

ارامش مطلقی 




۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

linguistics


Linguistics is the systematic study of the nature, structure, and variation of     language.

Major subfields of linguistics include phonetics,    phonology,morphology,
 syntaxsemanticspragmatics
, and discourse analysis.
The founder of modern structural linguistics was Ferdinand de Saussure (1857-1913),
whose most influential work, Course in General Linguistics, was edited by his
 students and published in 1916.
  • "Linguistics will have to recognize laws operating universally in language, and in a strictly rational manner, separating general phenomena from those restricted to one branch of languages or another."
    (Ferdinand de Saussure, Troisième Cours de Linguistique Générale, 1910-1911)
  • "[Linguistics] has a twofold aim: to uncover general principles underlying human language,
  •  and to provide reliable descriptions of individual languages."
    (
    • Jean Atchison, in The Oxford Companion to the English Language, ed. Tom McArthur, 1992)
    • "Linguists today understand their job as that of description, their purpose being to describe how people use language, not to prescribe how theyshould use it. Linguists don't invent rules; they discover them."
      (Martha Kolln and Robert Funk, Understanding English Grammar, 5th edition, 1998)
    • "Linguists believe that their field is a science because they share the goals of scientific inquiry, which is objective (or more properly intersubjectively accessible) understanding. . . .

      "Language . . . contrasts with other aspects of human behavior precisely in its regularity, what has been called its rule-governed nature. It is precisely this property of language and language-related behavior that has allowed for great progress in our understanding of this delimited area of human behavior."
    • (Mark Aronoff and Janie Rees-Miller, Introduction, The Handbook of Linguistics. Wiley-Blackwell, 2003)
    • "[L]inguists assume that it is possible to study human language in general and that the study of particular languages will reveal features of language that are universal. . . .

      "Although it is obvious that specific languages differ from each other on the surface, if we look closer we find that human languages are surprisingly similar. For instance, all known languages are at a similar level of complexity and detail—there is no such thing as a primitive human language. All languages provide a means for asking questions, making requests, making assertions, and so on. And there is nothing that can be expressed in one language that cannot be expressed in any other. Obviously, one language may have terms not found in another language, but it is always possible to invent new terms to express what we mean: anything we can imagine or think, we can express in any human language. . . .

      "When linguists use the term language, or natural human language, they are revealing their belief that at the abstract level, beneath the surface variation, languages are remarkably similar in form and function and conform to certain universal principles."
      (Adrian Akmajian, et al., Linguistics: An Introduction to Language and Communication, 2nd ed. MIT Press, 2001)