۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

باغبان




باغبان در باز کن من مرد گلچین نیستم
می نشینم گوشه ای گلها تماشا می کنم

باغبان من خسته ام از روح سرد این زمان
می نشینم گوشه ای صبرو تحمل می کنم

باغبان با من که گوید راز این شبهای تار
می نشینم درد خودرا قصه از بر می کنم

باغبان گل ها چرا این گونه عاشق می شوند؟
می نشینم عاشقی از گل گدایی می کنم

باغبان عاشق شدم در این زمان سردو سخت
می نشینم عشق را از خود رها من می کنم

باغبان حرفی بازهم مانده در این قلب من
می نشینم بغض را فرمان اشکی می کنم
 
باغبان من بی کسم در این دیار پرفریب
می نشینم بی کسی را غربت از دل می کنم
باغبان در باز کن من شکل این شهر نیستم
می نشینم گوشه ای تنهایی عادت می کنم
باغبان در باز کن من مرد گلچین نیستم

شاعر : فائزه نیاوند_ یلدا 
دفتر شعر تنهایی




 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر