مینوی خرد
مینوی خرد : مینوی خرد به معنی روح عقل است .دادستان مینوی خرد در بر دارنده 62 پرسش است که شخصی خیالی به نام دانا از مینوی خرد میپرسد .دادستان مینوی خرد را میتوان در شمار اندرزنامههای نوشته شده به زبان پهلوی دانست .ولی مینوی خرد تنها یک اندرزنامه نیست .بلکه در آن از تاریخ و دانش روز آن زمان و زندگی پس از مرگ نیز سخن میرود .این تارنگار ، به بررسی زبانهای باستانی ایرانی ، به خصوص زبان اوستایی و همچنین باورها و استورههای ایرانی و زرتشت و گاتهاشناسی میپردازد . هدف این تارنگار ، بررسی های دینی و جهانبینی ، نیست . بلکه ، آنچه موجب شکلگیری تصورات آریایی شده ، مورد کنکاش قرار میگیرد .
در باور آریاییان، جنگ میان نیکی و بدی، خصیصهای درخور توجه است. این خصیصه باعث شکلگیری استورهها و حتی مذاهب شرقی شده است. داستان فریدون و اژیدهاک (ضحاک) یکی از این استورههاست. در شاهنامه ، فراتر از مسائل ناسیونالیستی و سیاسی، فریدون و ضحاک به عنوان دو نماد نیکی و بدی مبارزه میکنند. ولی این دو بسیار پیشتر از شاهنامه در باور آریاییان هندو ایرانی و حتی هندو اروپایی وجود داشتهاند. در این جستار سعی خواهیم کرد به بررسی ریشههای این دو بپردازیم و نگاهی به آنها خارج از شاهنامه بیفکنیم .
اندیشهی پاک و ساده ی اقوام بدوی و شبان آریایی برای هر چیز افسانهای میتراشید. آریاییان اشکال ابرهای آسمانی را، به انسان، جانوران و مادیات تشبیه میکردند. ابرهای سپید و بارانزا در نگاه آنان، زنان زیبا، دختران آسمانی و حامل آبهای مقدس بودند. ابرها مادر برق، آتش آسمانی خوانده می شدند. مقابل آنها ابرهای بیباران بودند که آبها را میدزدیدند. آنها خشکسالی و گرسنگی را نصیب زمین میکردند. ابرهایی که باران میدزدیدند؛ ویتره vitra نامیده می شدند. یکی از بزرگترین ابرهای باران دزد، اهی Ahi نام داشت. اهی در کوه مسکن داشت و دیوان را به یاری خود میطلبید. او ثابت قدم و قدرتمند بود. اهی طوفانهای خشک میزایید. او مانند مار و اژدها به خود میپیچید و طوفانهای دهشتناک و ویرانکننده به وجود میآورد. اهی با هزاران حلقه فراتر از قلهها، مانند دیوار بلندی به آسمان میرفت.
در ریگودا، کهنترین مکتوب آریاییان، بارها از مبارزه با اهی سخن رفته است. همچنین در سنن باستانی ارمنی، سرودی باشکوه دربارهی چگونگی مارهایی که مسبب تاریکی بودند و خدایی به نام واهاگن Vahagn به معنای خدای اژدهاکش وجود دارد. در زمانهای بسیار کهن، تشبیه مار به ابر، بسیار زیاد بوده است. آثار آن در پارسی کنونی نیز مشهود است؛ منوچهری میگوید :
ابر آمد ز کوه مازندران
چو مار شکنجی و ماز اندر آن
تمامی متون و تشبیهات باقیمانده از آریاییان نشان میدهد که مار پیوسته مظهر پلیدی بوده است. در تمدن ایران باستان نیز، مار یکی از مهمترین خرفسترها خوانده شده است. در اوستا بیماری های گری، تب، آبگونه های چرکین و گوناگون و آسیبهای دیگر پدید آمده از مار خوانده شدهاند.(فروردین یشت، بند ۱۳۱) ایرانیان بیماریهای پدید آمده از مار را گونه ای زهرآلود میدانستند. جالب است که دانش نوین هم آن را تکذیب نمیکند. همین باورها رفته رفته، سبب شکل گیری شخصیتی استوره ای به نام اژیدهاک شد.
اژیدهاک، در اوستا به صورت ازیدهاک، در پهلوی ازدهاگ، و در پارسی اژدها و ضحاک خوانده می شوند. ازی در زبان اوستایی، به معنی مار و اژدهاست. این واژه، از همان واژهی بسیار کهن اهی، ابر طوفانزای مارمانند، گرفته شده است. در وداها اژی دهاک به صورت ویشوه روپه Vishva ropa آمده است. در اوستا اژیدهاک نه پادشاه است و نه انسان و نه حتی آفریدهی مزدا. او موجودی اهریمن آفریده است که سه کله، سه پوزه و شش چشم دارد. در وداها نیز اژیدهاک سه کله و ربایندهی گاوهاست. سنجش استورهی وداها با استوره- ی ضحاک شاهنامه که گاو برمایون را میکشد، به یاد آورنده ی بنیاد کهن و مشترک دو استوره ی ایرانی و هندی است.
طبق گفتهی اوستا، اهریمن، اژیدهاک را برای تباه کردن جهان اشه به پتیارگی در جهان سودمند، آفریده است. او دارای صفات چالاکی، زورمندی، دروندی(دروغگویی)، آسیبرسان جهان، صاحب هزار چیستی(دانش) و گناه کاری است. (ویسپرد، آفرین پیغمبر زرتشت و سوگند نامه) در متون کهن پهلوی آمده است: ابتدا اهریمن او را جاودانه و بیمرگ آفریده بود. روایت مینوی خرد، در این باره جالب است: (اورمزد چون بخواهد گاهی میتواند، آفریدگان اهریمن را و اهریمن چون بخواهد گاهی می تواند آفریدگان اورمزد را بگرداند(تغییر دهد) ...اهریمن بیوراسب(ده هزار اسب که لقب ضحاک است) و افراسیاب و اسکندر را چنان می پنداشت که جاودانهاند ، و اورمزد برای سود بزرگی (که این کار در بر داشت) (آنان را) تغییر داد ، چنان که معروف است. ) گفتیم که اژی دهاک در اوستا بر خلاف شاهنامه، پادشاه نیست، ولی اعمال او مانند پادشاهان است. او مانند پادشاهان ایزدان را نیایش میکند و برای آنها پیشکش می برد: (( اژی دهاک سه پوزه، در سرزمین بوری Bavri صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسفند او را (آناهیتا) پیشکش آورد؛ و از وی خواستار شد: ای اردویسورآناهیتا! ای نیک! ای تواناترین! مرا کامیابی ارزانی دار که من هفت کشور زمین را از مردمان تهی کنم. اردوی سور آناهیتا او را کامیابی نبخشید. )) این شباهت اژی دهاک با پادشاهان و تبدیل شدن او به شاه در شاهنامه، نشان از دانش کامل فردوسی به اوستا و متون پهلوی دارد. چرا که، در بعضی متون کهن پهلوی مانند بندهش، او انسان است و به پادشاهی او در هزاره ی دوم آفرینش اشاره شده است. همچنین این متون بسیاری از زشت کاری ها و پلیدی های جهان را به او نسبت داده اند. مثلا در بندهش، آفرینش قوم زنگی، حاصل نگاه او خوانده شده است. همچنین در بندهش خاندان او به طور کامل بررسی میشود، برخلاف شاهنامه، نسب او هرگز به تازییان نمی رسد؛ بلکه نسبش از سوی پدر به سیامک و از سوی مادر به اهریمن میرسد.
سرنوشت اژیدهاک بیش از هر کس به فریدون گره خورده است. در اوستا آمده که فریدون اژیدهاک را در کوه دنباوند(دماوند) به بند کرد. در دفتر نهم دینکرد، دربارهی اینکه چرا فریدون اژیدهاک را نکشته است؛ آمده: ( برای میراندن ضحاک، فریدون گرز به شانه و دل و سر کوبیدن و نمردن ضحاک، از آن ضربه. و سپس شمشیر زدن و به نخست، دومین و سومین ضربه از تن ضحاک بس گونه، خرفستر پدید آمدن. گفتن دادار هرمزد به فریدون: که او را مشکاف که ضحاک است؛ اگر او را بشکافی این زمین را پر کند از مور و گزنده و کژدم و چلپاسه و کشف و وزغ.) در روایات سنتی زرتشتی هم آمده است؛ در هزارهی سوم ،زمان هوشیدرماه، ضحاک از بند فریدون میرهد و یک چهارم گوسفندان ایران زمین را میجود، و سرانجام توسط گرشاسب کشته میشود.
همانطور که میدانیم، قهرمان این داستان در اوستا و شاهنامه، فریدون است. داستان نزاع تری تنه Trai tana با مار سه سر، ریشهای ودایی دارد. معادل اوستایی واژه ی تری تنه، ثرئیتونه Thraetavana و پارسی آن فریدون است. همچنین در وندیداد فرگرد 20 از پزشکی به نام ثریته Thrita سخن رفته است. عده ای از اوستاشناسان چون دارمستتر، معتقدند ثرئیتونه و ثریته، یک شخص هستند. در وداها نیز از چنین پزشکی سخن گفته می شود که برای نخستینبار، گیاهی آیینی هوم را وارد باران کرد و اژدهای توفانزا را کشت. در اوستا گفته میشود، ثریته نخستین کسی است که از هوم برای درمان بیماریها، استفاده کرد. (( بیماری را به بیماری و مرگ را به مرگ باز گرداند.)) (وندیداد فرگرد۲۰) او در واقع با استفاده از هوم، آتش و دشنه بیمارییهایی را که از مار حاصل میشود؛ درمان کرد. طبق گفتهی اوستا ثرئیتونه پسر آثویه (آبتین) است. آبتین، دومین کسی است که نوشابهی مقدس هوم را از گیاه هوم برگرفت و به واسطه ی این نیکوکاری پسری به او داده شى که اژی دهاک را زد. (( دومینبار در میان مردمان جهان استومند، آبتین از من (=هوم) نوشابه برگرفت. این پادشاهی بدو داده شد، این بهروزی بدو داده شد، که او را پسری زاده شد. فریدون از خاندانی توانا که اژی دهاک را فروکوفت. اژی دهاک سه کله ی سه پوز و شش چشم. ))(یسن ۹ بند ۸-۶)
فریدون در اوستا پادشاه است. او دارای فر جمشیدی است. (زامیاد یشت کرده ی ۶ بند ۱۹) او به جز زرتشت پیروزمندترین مردمان است. در اوستا سخنی از جاودانه بودن فریدون نیست و تنها جمشید و کاووس جاودانه خوانده شدهاند. ولی در متون پهلوی گفته میشود؛ فریدون و جمشید و کاووس هر سه در ابتدا جاودانه بودهاند اما هر سه به واسطه ی دخالت اهریمن مردهاند. در اوستا گفته شده که جمشید و کاووس به دلیل ارتکاب گناهی میرنده شدهاند. بعضی از اوستاشناسان چون وست با توجه به اوستا و متون پهلوی میگویند در باور مردم فریدون نیز به واسطهی گناه میرنده شده است. گناه فریدون ناعادلانه و نابخردانه تقسیم کردن کشور میان سه پسرش(سلم و تور و ایرج) است که باعث شده؛ تخم کینه میان آنها پاشیده شود. همچنین در متون پهلوی در مورد نیک کرداریهای او سخن بسیار است. در مینوی خرد در مورد اعمال او گفته شده: ( از فریدون این سودها بود مانند زدن و نیستن ضحاک بیوراسب که چنان گناه کار بود و بسیار دیو مازندر دیگر را نیز زد و از کشور خنیرس(کشور میانی از هفت کشور زمین) بیرون کرد.) در بندهش نیز او نشانندهی یکی از گونههای آتش بهرام خوانده شده است. متون پهلوی هم، کم و بیش مانند شاهنامه، به داستان فریدون و ضحاک و فریدون و سه پسرانش میپردازند. روایت بندهش در مورد فرزندان او کاملتر است. در بندهش علاوه بر دختر ایرج که گوزک خوانده شده، از دو پسر او به نام های انیتا و انستوه یاد شده، که به دست سلم و تور کشته شدهاند. گفته می شود گوزک پنهانی توسط فریدون پرورش یافته و مادر منوچهر (منوشهر) است. همانند اژیدهاک بندهش تمامی خاندان فریدون را بررسی کرده و پیرامون او حکایتهای شگفت آوری میگوید. در متون پس از اسلام نیز از فریدون یاد شده است . فرهنگنویسان اسلامی گفتهاند: نسب وخشور ایرانی زرتشت، هم از جانب پدر و هم مادر به فریدون میرسد. در این متون آمده: نسب پورشسب، پدر زرتشت، به دوازده واسطه به پادشاه ایران، منوچهر، پسر ایرج، پسر فریدون میرسد. شاید بتوان گفت آخرین جلوهی فریدون در زمان هوشیدرماه است. در این زمان، هنگامی که ضحاک از دماوند میرهد، اورمزد و امشاسپندان نزد فریدون میروند و میخواهند او را بکشد؛ ولی روان فریدون میگوید که توان این کار را ندارد. فریدون و اژی دهاک یا ضحاک تازی بیوراسب، جلوه ای زیبا از استوره های هندوایرانی هستند. کمی کنکاش نشان میدهد که در اروپا نیز، شخصیتهایی شبیه این دو وجود داشتهاند. این دو مرد استورهای یادگاری از فرهنگی دیرینه و مشترکند.
آرزو رضایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر